"ابن آهی* (تصویرتصویر) زبان اشارهها تا میرسد،بچشم تو،دست ستارهها، در من فتد،ز آتش غیرت،شرارهها.
ما از بلای گوشهنشینی،چه میکشیم؟ سیلی بود ز موج،نصیب کنارهها.
از گرمسیری فلکم دیده گرم شد، نگسستهام هنوز،من،از گاهوارهها.
در گفتگوی عشق،زبان هیچ کارهایست، تا هست در میانه،زبان اشارهها.
کمتر،ز حسن عاریه،مردمفریب باش، پاینده نیست دولت این استعارهها!
دل چاک شد ز قهر و عتابش،مگر ز لطف، دوزد بسوزن مژه،این پاره پارهها.
(*)-آقای حسین ابن آهی از شاعران مضمونپرداز و دقیقهیاب معاصر."