Abstract:
(IBدر این مقاله داستان حضرت یوسف(ع)در قرآن،به منزلهی ژانر نمایش،بررسی شده است.جونز ابتدا به تأثیر شنیداری قرآن از زبان قاریان اشاره کرده و آنگاه داستان قرآنی حضرت یوسف را به چندین پرده و صحنه تبدیل میکند.این امر با علم به این نکته صورت میگیرد که نمایش قصص قرآنی جنبهی نمایشی دارند و اینگونه پرده و صحنهبندی داستان،جنبهای مهم از سبک قرآنی را پررنگ میکند.نمایشی که جونز از این داستان ارائه داده،مبین مکالمهی اشخاص با یکدیگر است و نشان میدهد که این اشخاص چگونه باهم مراوده دارند و چگونه به یکدیگر پاسخ میدهند.IB)
Machine summary:
"»(5) قرآن در آیات 42-41 همین سوره به افترای مشترکین نسبت به رسالت محمد(ص)اشاره میکند:و اذا راوک ان یتخذونک الا هزوا هذا الذی بعث الله رسولا(41) ان کاد لیضلنا عن الهتنا لو لا ان صبرنا علیها و سوف یعلمون حین یرون العذاب من اضل سبیلا(42) و چون تو را بینند،جز به ریشخندت نگیرند،[که]:«آیا این همان کسی است که خدا او را به رسالت فرستاده است؟(41) چیزی نمانده بود که ما را از خدایانمان-اگر بر آن ایستادگی نمیکردیم-منحرف کند.
» نکتهی گفتنی دیگر این است که بیضاوی آخرین بخش از کلام یوسف را:«امری که شما دوتن از من جویا شدید در قضای الهی رقم خورد»،واکنشی نسبت به انکار مستتر دو زندانی به پذیرش تعبیر رؤیای خود در نظر میگیرد:هردو گفتند او به ما دروغ گفته است.
در عین حال، استفاده از کارگزار برای پیشبرد داستان،این کارکرد نمایش را نیز به همراه دارد که حضور یوسف را در دربار پادشاه به تأخیر میاندازد و این امر خود تعلیق نمایشی به بار آورده و تأکید میکند که این حضور نقطهی اوج اصلی داستان است.
در این صحنه کلام یوسف که هویت خود را به برادر مینمایاند،همین حکم را دارد،صحنه موجز است اما بیشتر از آنچه که ظاهرا بیان میکند،انتقال میدهد و زمینه را برای صحنهی بعدی فراهم میکند.
گفتنی است که این جستار در پرداختن به اشخاص و انگیزهی آنها بیشتر به ظرافتهای روانشناختی توجه نشان داده است،خصوصا آنجا که یوسف دقت میکند با کلام خود خاطر زلیخا یا برادران را نیازارد."