Abstract:
طبق نظر یونگ،«کهنالگوها»در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور مییابند. خورشید،یکی از نمادهای طبیعی است که با قدرت و درخشندگی و زیباییاش سابقهای اسطورهای در ذهن انسان دارد.در این جستار به بررسی این نماد در اشعار خاقانی و نظامی پرداخته میشود.هدف پژوهش پیش رو بر این است که تصویرسازی خاقانی و نظامی از کهنالگوی خورشید از ناخودآگاه جمعی آنها بنمایه گرفته و راز بقای اسطورهء خورشید از طریق زبان نمادین شاعران تحتتأثیر ناخودآگاه جمعی است.در نهایت طبق بررسیها مشخص شد دو صفت زیبایی و قدرت خورشید از عناصر بارز کهنالگو هستند که از ناخودآگاه جمعی دو شاعر سرچشمه گرفته است و حاصل این دو صفت،تصاویر استعاری ارزندهای است که از اشعار آنها برداشت میشود.
Machine summary:
"خاقانی میسراید: ترکیب خورشید حسن:استعاره از درخشندگی و زیبایی معشوق خورشید حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد#سلطان عشقت ای بت هر دو جهان بگیرد (خاقانی 1357:608) ترکیب خورشیدروی:استعاره زیبایی و درخشندگی معشوق من شدم عاشق بر آن خورشیدروی#کابروان دارد هلال منخسف (همان 625) ترکیب خورشید دل:استعاره از وسعت و نورانی بودن آینۀ دل خورشید دلی و مشتری زهد#احمد سیری و حیدر احسان (همان 347) نظامی میسراید: ترکیب خورشیدرخسار:استعاره از شیرین روشنروی همیدون باز جست آن ماه تابان#از آن سرو روان خورشید رخشان (نظامی:1370:116) ترکیب خورشید نور:استعاره از رخ خورشید نور و زیبا چنان زی با رخ خورشید نورش#که پیش از نان نیفتی در تنورش (همان:120) خورشید استعاره از شیرین به زیبارویی و نورانی بودن چهره گرت خورشید خوانم نیز هستی#که مه را بر فلک رونق ببستی (همان:318) پرندی زرد چون خورشید بر سر#حریری سرخ چون ناهید در بر (همان:422) صفت خورشیدروی خاقانی یا خورشیدرخسار نظامی از نشانههای بارز زیبایی خورشید هستند که در خودآگاهی دو شاعر نفوذ کرده است،اما فهم زیبایی و درخشندگی خورشید و شکلگیری در نظام استعاری شعر طبق دو اصل کهنالگو یا از«کهنالگوی ناخودآگاهی جمعی»یا از«کهنالگوی خودآگاهی جمعی»در روان دو شاعر ایجاد شده است،اما طبق«کهنالگوی ناخودآگاهی جمعی»علت اینکه چرا خاقانی و نظامی باید صفت زیبایی ممدوح خود را مانند خورشید بدانند و اساسا ریشه زیبا دیدن خورشید از کدام اسطوره شکل گرفته است از ناخودآگاه جمعی آنها سرچشمه میگیرد."