Abstract:
مطالعات تطبیقی و مقایسهای در تفکر فلسفی،از اهمیت مضاعفی برخوردار است. یکی به جهت آن که برای شناخت عمیق و دقیق هر چیزی،باید آن را با امور دیگر مقایسه کرد.برون نگری دربارهی خود فلسفه،به واسطهی این نوع مطالعات میسر میشود؛و دوم به جهت آن که به رغم زمینههای مساعد در فلسفه و قلمرو وسیع در آن برای مطالعات تطبیقی،چنین مطالعاتی،به ویژه در کشور ما،چنان که شایسته و بایسته است،صورت نگرفته است.
در این مقاله،نگارنده،کوشیده است برای نشان دادن امکان و ضرورت مقایسه در مطالعات فلسفی،تمهید مقدمه نماید.برای نیل به این هدف،نخست مفاهیم «تطبیق»و«فلسفه»را ایضاح نموده است.مخالفان مطالعات تطبیقی،خواه در حوزهی فلسفه و خواه در حوزههای دیگر،معنای خاصی از«تطبیق»را در نظر داشتهاند که آن معنا مورد نظر این مقاله نیست.
نویسنده،در بخش دیگر مقاله،با اشاره به این که مقایسه،در جایی امکانپذیر است که پای تعدد در میان باشد،به تفصیل،قلمروهای گستردهی فلسفه را که مقایسه در آنها امکانپذیر است،با تأکید بر ملاکهای تعدد در آن،مورد بحث قرار داده است.بررسی روشهای تطبیق و مقایسه،قلمرو و گسترهی آن و نیز، غایت و فایدهی تطبیق در فلسفه،بخش دوم این نوشتار خواهد بود که ضمن یک مقالهی مستقل،در شمارهی بعدی مجله،تقدیم خواهد شد.
Machine summary:
"برخی دیگر،هرودت،(5)مورخ یونانی سدهی پنجم پیش از میلاد را نخستین کسی میدانند که این واژه را استعمال کرده است.
فلسفه به این معنای وسیع،در کنار منطق و ریاضیات،در مقابل سه دسته علوم دیگر قرار
از اینرو،لازم است در این جا مسألهی تعدد و تنوع در فلسفه را مورد بررسی قرار
برای مطالعات فلسفی است و فیلسوف،پرسشهایی را که در بحث فلسفههای مضاف به آنها اشاره کردیم،در این رشتهی جدید،مطرح میکند.
پیش از این گفتیم که بحث مقایسه در فلسفه،وقتی قابل طرح است که پای تعدد،در میان
است؛به این لحاظ است که ملاکهای تقسیم فلسفه و عوامل تعدد و تکثر آن را مورد
ادعای یاد شده که بگذریم،تفاوت دو شاخهی مورد بحث در فلسفهی تحلیلی،در این است
آن چه در این جا مورد بحث قرار میگیرد،تاریخ فلسفه به معنای دقیق و مطلق کلمه نیست.
سقراط،دو چیز را شعار فلسفهی خود قرار داده بود:یکی این بود که میگفت«خود را بشناس»و چیزی که دانستن آن فضیلت است و ندانستنش رذیلت است،خود آدمی است.
نردبانی میدانست که هدف از آن،رسیدن به پشت بام است و چون به پشت بام برسیم،دیگر احتیاجی به نردبان نداریم؛به این لحاظ بود که میگفت اگر از من بپرسید که غایت فلسفهی
خطای مترجمان مسلمان در این خصوص،منشأ پارهای از مناقشات در آثار فلسفی شده است.
مقابل ادیان دیگر است که در این صورت،کلام بین الأدیان خواهیم داشت و گاهی،دفاع از حقانیت معنویت و دین،به
ج)مقام سوم،آن است که بررسی کنیم رأی و مدعای مورد نظر،صرف نظر از این که به چه علت یا عللی در ذهن"