Abstract:
زبان،بستری مناسب برای افکار و حادثههای ذهنی انسان است که با درجههای متفاوتی از وضوح و صراحت در لایههای ضمنی خود حامل معناست. درک و تجربهی معناهای زبانی تا رسیدن به ذهن آویندگان آنها،تنها از طریق تحلیل و تجزیهی سطوح زبان و درک روساخت و ژرفساخت آن امکانپذیر است.
از آنجا که شعر معاصر با تکیه بر بینش و نظریهی ادبی نیما،دارای تنظیمات و انتظارات ساختاری و بافتاری مستقل است،مسیر معنادهی و معنایابی زبان نیز متفاوت است.واحدهای سهگانهی زبانی-واحد واژآانی،واحد جمله و واحد بند-قملروهای متفاوت زبان شعر معاصر هستند که تحلیل میزان باروری و تأویلپذیری آنها نشانگر استقلال و هویت شعر معاصر به عنوان سبکی پذیرفتنی با قابلیت پیروی و تداوم است.مدلولگریزی،فاصلهگذاریها،استفاده از شبهجملهها برای دفع نقش ارجاعی زبان و افتادگیهای زبانی در سه سطح مذکور،فرایند کشف رمز و معنایابی را در تمام سطوح زبان کند میکند.از آنجا که شعر یک پدیدهی مصنوع است و به صورت خودآگاه و یا ناخودآگاه خلق میشود،تجزیه و تحلیل سطوح زبانی برای دستیابی به معنا،برخورد زبانشناسانه را با شعر تکلیف میکند.
تحلیل این مطلب که شعر چگونه معنا و راه معنادهی خود را در سطوح یا قلمروهای مختلف زبانی برای همگان نمایش میدهد سؤال اصلی این مقاله است.
Machine summary:
"واحد بند-قملروهای متفاوت زبان شعر معاصر هستند که تحلیل میزان باروری
حرکت زبان در جهت انتقال این آگاهی،برخورد زبانشناسانه با شعر را تکلیف میکند.
فهم درست چموخمهای زبانی است و در شعر معاصر مسیر و گذر معنایابی و معنادهی از طریق سه قلمرو-واژه،جمله و بند-و مناسبات بین آنها مقدور خواهد بود.
زبانی،استقلال معنوی این واحد با توجه به زنجیرهی زبانی پس و پیش درست به
زبانی این مصرع میتوان به معنایی تقریبی و حدسی دست یازید که همانا سیاهی
تک ترکیبی باشد که در این صورت یک چند واحد زبانی از قلمرو نخست-واژه-
تکثیر این واحد زبانی بر عاطفه،پشت ساختار کلی شعر استوار است.
زبانی در این مصرع،که قابلیت آن را نیز دارد،بر عهدهی خواننده است.
این شعر عاطفهی شاعر آشکار است؛اما زنجیرهی زبانی قابلیت حمل آن را ندارد.
این حالت خواننده باید زنجیرهی زبانی را تا حدی تکمیل و تکثیر کند که حامل و
مصرع اول،پارهی نخست این واحد زبانی است و دو
موسیقی غنی شدهای را به کل ساختار شعر عطا کرده است و به زبان شعر،سرزندگی،
«شب»گسستگی ذاتی زبان را،که مادهی شعر است و درنگ و تأمل خواننده را برای
حقیقت را آشکار میکنند که گسیختگی و بخشپذیری زبانی متن،ممکن است و میتوان این تقسیمبندی آگاهانهی ساختار شعر به پارهها و بندهای متعدد را میتوان
در این شعر آشنا،ساختار از دو واحد زبانی-بند-با معناها و تصاویر مختلف
تشکیل شده است هر کدام از دو واحد زبانی در شعر،دارای معنای مستقل هستند؛
در حقیقت حذف این مصرع کانونی است که کلیت شعر را با
سه قلمروی زبانی-واژآانی،جمله و بند-در شعر معاصر است."