Abstract:
مقاله حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که کدامیک از نظریههای رئالیستی میتوانند چهارچوب مفهومی جامعتر و مناسبتری را برای تبیین سیاست خارجی کشورها ارائه نماید.در این راستا ضمن اشاره به مبانی مشترک و مناظرههای درونی رئالیسم به نحوه نگاه و تبیین رئالیسم کلاسیک، رئالیسم ساختارگرا و رئالیسم نوکلاسیک به مقوله سیاست خارجی پرداخته شده است.تأکید رئالیسم کلاسیک بر سرشت قدرتطلب انسان و ویژگیهای دولتها در تبیین سیاست خارجی و عدم توجه کافی به عوامل سیستمی و در مقابل عدم توجه رئالیسم ساختارگرا به عوامل سطح واحد و تأکید صرف بر متغیرهای کلان سیستمی از نارساییهای این دو نظریه برای تبیین سیاست خارجی محسوب میشود. مهمتر اینکه در نورئالیسم متغیر وابسته اصلی که نظریهپردازان در پی تبیین آن هستند،مؤلفهها و نتایج بین المللی است و بررسی سیاست خارجی دغدغه عمدهای محسوب نمیشود.در حالی که رئالیسم نوکلاسیک متغیر وابسته مورد بررسی خود را سیاست خارجی میداند و این نظریه در درجه نخست، نظریهای برای تبیین سیاست خارجی دولتهاست.استدلال اصلی این است که رئالیسم نوکلاسیک به دلیل توجه همزمان به عوامل سطح سیستمی به مثابه متغیر مستقل و عوامل سطح واحد به عنوان متغیری میانجی و تلقی سیاست خارجی به عنوان متغیر وابسته اصلی میتواند چهارچوب مفهومی جامعتری را برای تبیین سیاست خارجی در مقایسه با رئالیسم کلاسیک و ساختارگرا ارائه دهد.
Machine summary:
"در مجموع در خصوص رویکرد رئالیسم تهاجمی به مقوله سیاست خارجی کشورها میتوان به چندین نکته اصلی اشاره کرد:اول اینکه این نظریه بر سیاست خارجی قدرتهای بزرگ متمرکز میشود و سیاست بین الملل را چیزی جز سیاست خارجی این کشورها نمیداند؛دوم اینکه ساختار آنارشیک نظام بین الملل و نتایج آن مانند بیاعتمادی دولتها به همدیگر را مهمترین مؤلفه تأثیرگذار بر سیاست خارجی کشورها میداند؛سوم اینکه محور اصلی سیاست خارجی قدرتهای بزرگ بیشینهسازی قدرت نسبی خود در جهت تبدیل شدن به قدرت هژمون نظام بین المللی است که مطمئنترین شیوه برای تضمین بقاء و امنیت آنهاست، بنابراین قدرتهای بزرگ رویکردی تهاجمی و تجدید نظرطلبانه دارند،مگر قدرتی که به هژمون در نظام بین الملل تبدیل شود؛چهارم اینکه عقلانیت و محاسبات استراتژیک از ویژگیهای سیاست خارجی دولتهاست که باعث میشود آنها در برخی شرایط به جای توسعهطلبی خواستار حفظ توازن قدرت موجود و منتظر فرصتهایی مناسب در آینده برای افزایش قدرت خود باشند.
نکته مهم دیگر اینکه بر خلاف نورئالیسم که عمدتا بر تبیین رفتار قدرتهای بزرگ تمرکز دارد و آنها را تأثیرگذارترین بازیگران شکلدهنده به سیاست بین الملل میداند،رئالیسم نوکلاسیک مدعی آن است که میتواند چهارچوبی نظری برای بررسی سیاست خارجی همه کشورها از جمله بازیگران و دولتهای کوچک ارائه دهد.
نکته مهم دیگر آنکه به رغم برخی بررسیهای سیاست خارجی دولتها در نورئالیسم،آنچه هدف اصلی بررسیهای نورئالیسم را تشکیل میدهد،تبیین سیاست بین الملل به عنوان متغیر وابسته این دسته از مطالعات است و بررسیهای سیاست خارجی نیز در نهایت برای تبیین سیاست بین الملل اهمیت مییابند و حتی والتز به امکانناپذیری استخراج تئوری سیاست خارجی از نظریه خود اعتقاد دارد."