Abstract:
پدیدار شناسی اخلاق تنها رشتهای است که میتواند جنبههای تجربی یا کیفی قلمرو ارزشها را بررسی کند و همانند روانشناسی اخلاق صرفا به جنبههای کارکردی آن محدود نیست.پدیدار شناسی یا تجربهء پدیداری به چند معنا به کار میرود و آنچه در اینجا مورد نظر است،پدیدار شناسی به معنای از سرگذراندن حالتی ذهنی به صورت اول شخص است،اما در مورد این که کدام حالات ذهنی میتوانند تجربهء پدیداری داشته باشند،اختلاف نظر وجود دارد؛برخی برای آن خصیصهء پدیداری را لازم میدانند و برخی نمیدانند؛کسانی هم که لازم میدانند،یا خصیصهء پدیداری را مختص به ادراکات حسی میدانند یا در مورد حالات ذهنی غیر حسی هم قائل به اساس این سه دیدگاه و مسئلهء اشتراک و تمایز میان تجربههای اخلاقی میپردازیم و در پایان،به دو اشکال که دربار امکان پدیدار شناختی اخلاق مطرح شده میپردازیم.
Machine summary:
"پدیدار شناسی یا تجربهء پدیداری به چند معنا به کار میرود و آنچه در اینجا مورد نظر است،پدیدار شناسی به معنای از سرگذراندن حالتی ذهنی به صورت اول شخص است،اما در مورد این که کدام حالات ذهنی میتوانند تجربهء پدیداری داشته باشند،اختلاف نظر وجود دارد؛برخی برای آن خصیصهء پدیداری را لازم میدانند و برخی نمیدانند؛کسانی هم که لازم میدانند،یا خصیصهء پدیداری را مختص به ادراکات حسی میدانند یا در مورد حالات ذهنی غیر حسی هم قائل به اساس این سه دیدگاه و مسئلهء اشتراک و تمایز میان تجربههای اخلاقی میپردازیم و در پایان،به دو اشکال که دربار امکان پدیدار شناختی اخلاق مطرح شده میپردازیم.
آنها معتقدند،برای ممکن دانستن پدیدار شناسی اخلاق،صرف این که تجربههای اخلاقی داشته باشیم و این تجربهها به شیوه خاصی برای ما پدیدار شوند و بتوانیم از طریق دروننگری مستقیم به آنها دسترسی داشته باشیم، کافی است و این که حالات ذهنی دارای بار اخلاقی خصیصهای دارند که به اعتبار آن، اخلاقیاند و از تجربههای نااخلاقی متمایز میشوند،محل بحث نیست،در حالی که کریگل میخواهد نشان دهد که بدون توجه به این خصیصهء پدیداری،پدیدار شناسی اخلاق فاقد موضوع مناسب خواهد بود و در نتیجه،نمیتوان آن را ممکن دانست.
مشکل یکپارچگی:سینت-آرمسترانگ سینت-آرمسترانگ درصدد است تا نشان دهد که تلاشهای پدیدار شناسان اخلاق برای وحدت بخشی حوزههای مختلف تجربههای اخلاقی جامع و مانع نیست و در نتیجه،نمیتوان میان انواع تجربههای اخلاقی جهت اشتراکی یافت و چیزی که فاقد وحدت و یکپارچگی است، نمیتواند مورد بررسی پدیدارشناسانه قرار بگیرد؛همانطور که پیشتر بیان شد،ماندلباوم همهء وظایف اخلاقی را فرمانهای احساس شد مبتنی بر مفهوم تناسب میداند و از این طریق میخواهد با یافتن ویژگی مشترک و مختص میان انواع تجربههای اخلاقی،صورتی از وحدت و یکپارچگی به آنها ببخشد."