نخست حقوقی را شناختم Journal Article

"مثالی که می‌زد این بود که بیش‌تر شاعران پس از حافظ با شعر خود روابط و جلوه‌های‌ جهان و زمانه خویش را کشف نمی‌کردند و به همین دلیل غزل‌های‌شان را فی الواقع از چپ به راست می‌نوشتند. مهم این بود که شرکت‌کنندگان در هر جلسه چنان خود را وقف آموختن و آفریدن کرده بودند که هیچ یک از جلوه‌های وجودی فردی‌شان مجال بروز نمی‌یافت. توضیح این‌که این آقا هم شاعر است و هم ادیب و هم اصفهانی(و باید چهارتا مالیات‌ بدهید دو تا برای اصفهانی بودن و دو تا برای آن دو تا)و سوم یعنی هم باشد آخر شب‌ها حالش خوب می‌شود،به طوری که بارها و بارها کیف و کلاه و چتر و عصایش را در اتومبیل من جاگذاشته است و غریب این‌که صبح روز بعد که به او می‌گفتم باز هم چتری جاگذاشته‌ای،این‌قدر حالش خوب بود که یادش می‌رفت‌ بگوید:خب بده ببینم،و من که قصد حلال کردن اشیای مفقوده را داشتم،حرف تو حرف می‌آوردم(شرط می‌بندم‌ صبح‌ها آب ناشتا می‌خورد که حالش خوب خوب می‌شود)."