غزل معاصر - Journal رودکی Literature and art

"و جاده‌مانده هادی وحیدی چه‌قدر بی‌تو بماند در این غروبی‌ها دل فلک زده‌ام،ای اثیر خوبی‌ها؟ هماره لذت غم،بهره شمالی‌ها همیشه غربت غم،قسمت جنوبی‌ها چگونه سبز نروید درخت خون در باغ‌ به فصل زخم تبر،خشم دارکوبی‌ها بگیر دست مرا،ای جنون،به عرصه ببر دلم چه تنگ شده بهر پای‌کوبی‌ها سوار رخش از این خوان،تهمتنانه گذشت‌ ... نم‌نم باران محمد رضا تابعی ابریست اسمان غزل در هوای تو تصنیف نرم نم‌نم باران برای تو گل می‌کند دوباره زمین سبزه می‌شود هرجا که پا گذاشته‌ای جای پای تو تو در عبور جاده سرسبز و پیچ‌پیچ‌ رقص لطیف سبزه و گل با صدای تو تو نسبتت به ماه و مهتاب می‌رسد حیف از شبی که رفت و نشد آشنای تو از خاطرات بیشه سبزت برای من‌ چیزی نمانده جز نفسی در هوای تو گلپونه بود و شبنم و نم‌نم فرو چکید گل‌واژه‌های شعر تر از چشم‌های تو"