Abstract:
در سال های اخیر تلاش های رسمی برای تاسیس جامعه شناسی بومی به دو طرح جامعه شناسی اسلامی و مهندسی فرهنگی انجامیده است. هدف این مقاله بررسی واکنش های شناختی دانشمندان اجتماعی ایرانی به این دو طرح رسمی بومی گرایی است. این سوال وجود دارد که آیا این واکنش های شناختی ، اندیشه های جدیدی را برای بازسازی مفهوم بومی گرایی مطرح می سازند؟ آیا دانشگاهیان ایرانی توانسته اند در دو راهه علوم اجتماعی جهانی یا علوم اجتماعی محلی دست به انتخابی فراگیرتر بزنند؟
مقاله حاضر از حیث چارچوب مفهومی و امدار مفاهیم گفتمان های دگرواره سیدفرید العطاس، تئوری جنوبی راوین کونل و مفاهیم چهارگانه جامعه شناسی های حرفه ای، انتقادی، سیاستی و حوزه عمومی مایکل بوروی می باشد. در این نوشتار برای پاسخ دادن به سوالات بالا آراء سخنرانان سه همایش انجمن جامعه شناسی ایران در سال های 1385، 1386 و1387 مورد توجه قرار گرفته و متناسب با اهداف مقاله آرای ده تن از آنان (آزاد ارمکی، اباذری،تاجیک،توسلی، جلایی پور، چلبی،خانیکی، شریعتی، عبداللهی و فکوهی) با کاربرد روش تحلیل محتوای کیفی و با رویکرد تفسیر گرایی انتقادی مورد بررسی قرار می گیرند. قسمت اصلی مقاله در سه بخش و با عناوین بازاندیشی در جامعه شناسی حرفه ای و انتقادی،گفتمان دگرواره بسیط و گفتمان دگرواره مضاعف به بررسی واکنش های شناختی اندیشمندان اجتماعی ایرانی در برابر طرح های رسمی بومی سازی می پردازد. بخش پایانی مقاله نیز با جمع بندی دیدگاه های گوناگون دانشمندان ایرانی آنها را در رابطه با چارچوب های مفهومی مورد ارزیابی قرار می دهد.
Machine summary:
آیا واکنشهای شناختی به این طرحها توانستهاند از فوبیای بحث بومیگرایی بگریزند؟آیا این واکنشها در گرایشهای متفاوت خود،برگسست از سنت روشنفکری مستقل پیشاانقلابی دربارۀ نقد مضاعف فرهنگی فائق آمدهاند؟آیا در این شرایط تازه جامعهشناسان ایرانی،اندیشههای جدیدی را برای بازسازی مفهوم بومیگرایی مطرح میسازند؟آیا آنان توانستهاند در شرایط دشوار کنونی از صورتبندی رایج مسئلۀ علوم اجتماعی و محدودیت گزینش بین امر جهانی یا امر محلی فراتر بروند و در دو راهۀ جهانی و محلی دست به انتخابی متفاوت بزنند؟در این نوشتار برای پاسخ دادن به این پرسشها آرای سخنرانان سه همایش انجمن جامعهشناسی ایران در سالهای 1385،1386 و 1387 به ترتیب با عناوین«بررسی مسائل علوم اجتماعی ایران»،«علم بومی و علم جهانی:امکان یا امتناع؟»و«کنکاشهای مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران»مورد بررسی قرار گرفته و متناسب با اهداف مقاله آرای ده تن از آنان(آزاد ارمکی،اباذری،تاجیک،توسلی،جلائیپور،چلبی،خانیکی،شریعتی،عبداللهی و فکوهی)با کاربرد روش تحلیل محتوای کیفی و با رویکرد تفسیرگرایی انتقادی توصیف و ارزیابی میشوند.
آشنایی با آرای این اندیشمندان،امکان بازبینی پرسشهای مطالعه را در پرتوی مفاهیم بالا فراهم میسازد:اندیشههای جامعهشناسان ایرانی مورد مطالعه،بازتاب کدام یک از الگوهای چهارگانۀ جامعهشناسی میباشند؟آیا این اندیشهها از ویژگیهای گفتمانهای دگرواره برخوردارند؟آیا این گفتمانها،به علوم اجتماعی همچون یک طرح برای دموکراتیزه کردن رابطۀ شمال و جنوب توجه دارند؟آیا گفتمانهای علوم اجتماعی در ایران به گسترش دموکراسی در مقیاس ملی میاندیشند؟مفاهیم و طبقهبندیهای مطرح شده در این بخش،توصیف و ارزیابی نظریههای جامعهشناسان مورد بررسی را در چارچوبی روشمند در بخش آتی ممکن میسازند.