Abstract:
این مقاله با هدف زمینه سازی جهت توسعه علوم انسانی اسلامی به طور عام و تاسیس پارادایم یا الگویی برای جامعه شناسی اسلامی خانواده و جنسیت به طور خاص، به بررسی مهم ترین مبانی پارادایمی یا پیش فرض های معرفت شناختی، هستی شناختی، ارزش شناختی و روش شناختی یک جامعه شناسی اسلامی با تاکید بر حوزه مطالعات خانواده و جنسیت می پردازد. پذیرش دین به عنوان یکی از منابع معرفتی در علم، توجه به تبیین های غایت شناختی الهی، تاکید بر عقلانیت نظری و عملی، فطرت و تفاوت های طبیعی زن و مرد به عنوان مبانی انسان شناختی، درج سنت های اجتماعی و تاریخی به مفهوم قرآنی آن در ذیل عنوان قانون مندی اجتماعی، در نظر گرفتن خدا و موجودات ماورائی در تحلیل های اجتماعی و رد نسبیت گرایی ارزشی، ویژگی هایی هستند که این پارادایم پیشنهادی را از دیگر پارادایم های موجود در علوم اجتماعی متمایز می کنند، ضمن آنکه از نظر پذیرش مدل های رایج تبیین، تاکید بر هویت مستقل فرد و جامعه و دفاع از جانبداری ارزشی در علم، میان این پارادایم و پارادایم های موجود یا دست کم برخی از آنها مشابهت وجود دارد.
This article with the aim of preparing the ground for the development
of Islamic Humanities, in general and establishment of a paradigm
or model for family and gender Islamic ociology, in particular, has
explored the most important paradigm fundamentals or presuppositions
of epistemology, axiology and methodology of an Islamic sociology
with emphasis on the field of family and gender studies. Acceptance
of religion as one of sources of knowledge in science, according to
explanations of divine end reflection with emphasis on theoretical and
practical rationality, nature and natural differences between man and
woman as the basis of anthropology,appending social and historical
traditions towards its Qur’ani cconcepts, under social law headings,
contemplating on God and supernatural existence in socialanalysis
and rejection of value relativism, are special features that differentiate
this recommended paradigm from other existing paradigms in
sociology. Also, from the view of acceptance of conventional models of
specification, with emphasis of an independent identity of an individual
and society and defense from the value bias in science, among these
paradigms and other existing paradigmsor at least some of them, there
are some similarities.
Machine summary:
"2-هدف تحقیق اجتماعی هدف جامعهشناسی اسلامی به عنوان پارادایمی مبتنی بر واقعگرایی،شناخت واقع است،اما نمیتوان این هدف را مطلوب ذاتی تلقی کرد،بلکهارزشمندی و مطلوبیت آن در گروه خدمت به اهداف مورد تأیید دین است کهدر رأس آنها،تأمین سعادت دنیوی و اخروی انسانها قرار دارد و در رتبهیبعد میتوان به اهدافی همچون کنترل پدیدههای طبیعی و انسانی به منظوررفع نیازها و حل مشکلات زندگی بشر اشاره کرد.
صرفنظر از این مطلب نسبتا روشن،از آنجا که هر یک از اهدافسهگانهی مطرح شده برای علوم اجتماعی به وسیلهی سه پارادایم اثباتی،تفسیری و انتقادی،یعنی علتشناسی،دلیلشناسی(معناشناسی)و تحلیلانتقادی،ناظر به شناخت وجهی از وجوده واقعیت اجتماعی است،با یکدیگرتنافی نداشته و پیگیری آنها در جامعهشناسی اسلامی،منطقا موجه و قابلدفاع است،ضمن آنکه در خود متون دینی میتوان گزارههای فراوانی رایافت که الهامبخش سه رویکرد مزبورند.
گذشته از این اهداف که برخی عمدتا به سطح تجربی علم تعلق دارند(علتشناسی و دلیلشناسی)و برخی نیز بر دو پایهی واقعیات عینی ومواضع ارزشی استوارند(تحلیل انتقادی با کمک مدلسازی هنجاری)،میتوان با الهام از متون دینی هدف دیگری را برای جامعهشناسی اسلامیمطرح کرد که اصولا در سطح فراتجربی علم قابل پیگیری است و آنغایتشناسی پدیدههای انسانی و اجتماعی از حیث استنادشان به فاعلالهی است.
در صورت تمایل به داشتن نگاه منصفانه به(1)- inibaS nhoJ (2)- notliB ynoT (3)- noitazilanoitar این موضوع شاید لازم باشد بین مصادیق مختلف تفاوتهای جنسی تمایزقائل شده و ادعای کماهمیت بودن تفاوتها را در مورد پارهای از آنها ازجمله تفاوتهای هوشی میان زن و مرد بپذیریم،اما در خصوص پارهای ازتفاوتها به ویژه تفاوت در قدرت بدنی و تمایلات جنسی،واقعیت آن استکه جهان اجتماعی خالی از اینتفاوتها به قدری با جهان اجتماعی موجودفاصله دارد که حتی تصور آن نیز دشوار است."