Abstract:
اسطورة طبیعت، نماد دوران پیش از دانش و صنعت، و نشان مشخص روزگاران باستان است. طبیعت همواره در پیدایش تحولات مذهبی مردمان باستان و به ویژه آریاییهای ساکن ایران و هند، نقشی بیبدیل داشته است. اعتقاد به قوای طبیعت به مرور زمان در میان آریاییها، بهصورت اعتقاد به خدایان مختلف در آمد و کم کم برای عناصری چون خورشید، ماه، ستارگان و باد، علائمی را اختراع کردند و آنها را قوای خدایی نامیدند. اهمیت چهار عنصر آب و آتش و باد و خاک ـ بارزترین مظاهر طبیعت ـ از آن نظر بوده که بنابر کهنترین عقاید و باورهای پیشین، این عناصر نمایندة پاکی و سرچشمة زندگی در هستی بودهاند. تعمق در شاهنامه مؤید تأثیرپذیری فردوسی و غور و تفحص وی در متون کهن ایران باستان و ملل دیگری چون هند، چین و یونان ـ که وجوه اشتراک اساطیری بسیاری با ما دارند ـ است. عناصر طبیعت در شاهنامه، بنیانی اساطیری و هویتی منحصر به فرد دارند و صاحب روح هستند که در جای جای داستان، یاریگر قهرمان حماسهاند.
Machine summary:
"در ابیاتی از مثنوی مولوی،سخن از مراحل آفرینش و تکامل انسان رفته است،که&%02415JTZG024G% میتوان آن را شاهدی بر باور تناسخ و اصل گیاهی انسان شمرد: {Sاز جمادی مردم و نامی شدم#وز نما مردم به حیوان سرزدم# مردم از حیوانی و آدم شدم#پس چه ترسم کی ز مردم کم شدمS} (مولوی 1371:ب 3901-3902) ابن یمین فریومدی در ابیاتی به همین مضمون اشاره دارد: {Sزدم از کتم عدم خیمه به صحرای وجود#وز جمادی به نباتی سفری کردم و رفت# بعد از اینم کشش طبع به حیوانی بود#چون رسیدم به وی از وی گذری کردم و رفتS} (ابن یمین فریومدی 1363:342) این بیت از ناصرخسرو نیز ناظر بر همین مضمون است: {Sتنت فرزند گیاهست و گیابچۀ خاک#زین همیشه نبود میل مگر سوی نیاشS} (ناصر خسرو 1368:277) حکیم سیاوش ریشه در اساطیر و آیینهای سومری-سامی مدیترانه دارد.
dihanA o} بدینگونه،گودرز پس از آگاهی از وجود کیخسرو در توران زمین،گیو را در پی وی گسیل میدارد و گیو او را درون چشمۀ آبی مییابد: {Sیکی چشمهای دید تابان ز دور#یکی سرو بالا دلارام پور# چو کیخسرو از چشمه او را بدید#بخندید و شادان دلش بر دمیدS} (فردوسی 1381:286) و در نهایت نیز وقتی که در پایان داستان،رسالت کیخسرو به پایان میرسد، پس از ترک شهریاری،درون چشمهای ناپدید میشود: {Sچو بهری ز تیرهشب اندر چمید#کی نامور پیش چشمه رسید# بر آن آب روشن سر و تن بشست#همی خواند اندر نهان زند و استS} (همان:618) نمونۀ دیگر تبلور آب در اساطیر و داستانهای شاهنامه را میتوان در آزمونهای گذر از آب قهرمانان مشاهده کرد."