Abstract:
با آن که برخی بر این اعتقادند که میان ادبیات و مبانی زیبایی شناسی با مسائل اجتماعی مقارنه ضروری وجود ندارد و آثار ادبی بسیاری را می توان یافت که با امور اجتماعی مناسبت چندانی ندارند یا به کلی با آن بی ارتباط اند، یکی از مسائل مورد توجه ناقدان ادبی و جامعه شناسان، پیوند معنی دار ادبیات و در کل مبانی زیبایی شناسی با امور اجتماعی است. از آن جا که در ادبیات، زبان وسیله بیان است و به قول ارسطو، به نوعی زندگی را به نمایش می گذارد، یک واقعیت اجتماعی و به عبارت دقیق تر یک نهاد اجتماعی است. نهادی که علت وجودی و هدف های خاص خود را دنبال می کند. در میان مکاتب جدید ادبی، ظهور مکتب رمانتیسم پیوند همه جانبه ای با تحولات سیاسی، اجتماعی و تاریخی قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم کشورهای اروپایی دارد. هم زمان با تحولات جهانی، این مکتب در تمامی کشورها، از جمله ایران، طرفدارانی یافت و در عصر پهلوی، به ویژه در دهه های 20 و 30 به گرایش غالب ادبی تبدیل شد. سال های پایانی دهه 30 و آغازین دهه 40، روزگار افول رمانتیسم فارسی است. با اذعان به تاثیر متقابل ادبیات و جامعه در یکدیگر، در این پژوهش تاثیر عوامل اجتماعی و سیاسی عصر پهلوی در فراز و فرود گرایش ادبی مذکور نقد و تحلیل می شود.
Machine summary:
"در میان شاعران رمانتیک این دوره برخیهمچون نادرپور در گریز از وطن به گریز از عشق و یار و حتی شعر نیز اذعان دارند: {Sگویی منم رها شده از عشق#گویی منم جدا شده از یار#خواهم که از تو بگریزم#ای شعر،ای امید دلآزارS}(نادرپور،1382:200) اما برخی نظیر هنرمندی آن را تنها مایۀ زندگی و ادامه حیات خویش میداند: {Sدر شعر من که رقص امید است بیم مرگ#در شعر من که زمزمۀ انتظارهاست#بس دردها که خفته در آغوش هر سرود#بس رنجها که همسفر یادگارهاست#شعر من است همهمۀ گنگ سایهها#شعر من است اشک سپید ستارگان#شعر من است نالۀ درد و سرود رنج#شعر من است قصۀ یاران بینشان#شعر من است زادۀ شبهای بیامید#شعر من است سایۀ از یادرفتگان#شعر من است جلوۀ آیندههای دور:#رخ در حجاب تیرۀ شبها نهفتگان#شعر من است خندۀ مهرآفرین صبح#شعر من است بوسۀ بدرود نیمه شب#شعر من آن سرود دلاویز زندگی است#کز بیم ناشناس نمیآرمش به لب#تا دل به مهر هر که سپردم ز من گریخت#بیگانه ماندم از همه،ای آشنای من#زین پس دلم به مهر تو در سینه میتپد#ای شعر،ای سرود غم دیرپای منS}(هنرمندی،1348:20-21) پس از کودتای 28 مرداد،رمانتیسم اعتزالی همراه با جنبههای منفی آن به جریان غالب ادبی تبدیل شد،اما از آنجا که به قول یکی از منتقدان،اضطراب و بیزاری ناشی از ارزشهاو پوچی زندگی انسانی،نمیتواند یک اصل تعمیم یابنده و مستمر در اندیشه و هنر و ادبیاتجهانی باشد،خواه ناخواه بشر در برابر چنین نظرگاهی که از موقعیت زندگی اجتماعیویژهای نتیجه شده است،چارهای میاندیشد(مختاری،1377:81)."