Abstract:
خانم ژانت ابولغد جامعهشناس آمریکایی عربتبار، متخصص در مطالعات شهرنشینی و برنامههای شهری است. او که متولد 1928 است، مدارک کارشناسی خود را از دانشگاههای ماساچوست و شیکاگو اخذ کرده و تدریس خود را در رشتههای جامعهشناسی و تاریخ شهرنشینی در دانشگاه ایلینویز آغاز کرد و در سالهای پایانی سدهی بیستم از دانشکدهی جدید تحقیقات اجتماعی بازنشست شد. او نویسندهی بیش از صد مقاله و سیزده کتاب راجع به شهرهای گوناگون در ایالاتمتحده و مصر و مراکش و غیره و البته سیستمهای جهانی است. در این مقاله که فصل یازدهم از کتاب معتبر و مشهور «پیش از هژمونی اروپا» (Before European Hegemony) است، نویسنده با زبانی گیرا و جذاب، به مقولهی ضعف سیستم بینالملل پیشامدرن و چگونگی رشد و قدرتگیری سیستم جهانی مدرن در قرن شانزدهم پرداخته است. یکی از ویژگیهای اندیشهی پست مدرن، نقد و رو به ضعف رفتن تمامیروایتهای مدرن از مسائل گوناگون در تمام حوزههای شناخت بشری است. روایت مدرن از چگونگی شکل گیری سیستمهای نوین در سدهی شانزدهم بر این پایه استوار است که ادیان و فرهنگهای قرون میانه چه در شرق و چه در غرب از رشد و جهانگیرشدن تجارت و ارتباطات وسیع بین المللی جلوگیری کرده و این سرمایهداری خاص اروپا(در روایت مارکس) و یا فرهنگ بیهمتای پروتستانتیسم شمال اروپایی(در روایت ماکس وبر) بود که با ویژگیهای منحصر به فردش، توانست سیستمیبهواقع جهانی ایجاد کند و ... . اما نویسنده که در ادامهی سنت انتقاد بر روایتهای مدرن که حدودأ از نیمهی قرن بیستم آغاز شده مینویسد، در این مقاله روایتی به کلی متفاوت از ویژگیهای مثبت سیستم جهانی قرن سیزدهمیبا انتقاد از کلیشهی «نزول شرق» و «ظهور غرب» و خصیصهی بیهمتای فرهنگ اروپایی برای قدرت گیری ارائه میدهد. در ضمن، در پایان مقاله، نویسنده مقدمات بیان یک تئوری جامع راجع به تغییرات در سیستم جهانی را تشریح میکند.
Machine summary:
"بهواقع، این پرسش قابل بحث است که آیا ناهمگونی شهرهای جهانی و سرزمینهای دورافتاده در سدهی سیزدهم به اندازهی شکاف میان توکیو یا نیویورک و توگوی روستایی در سیستم جهانی امروزهی ما عظیم بوده است یا نه؟ هر چند سیستم تجارت بینالمللی و تولید همراه با آن، در مقام مقایسه با دورهی معاصر نمیتواند به عنوان سیستمی با مقیاس بزرگ و یا پیشرفته از لحاظ تکنولوژیک به حساب آید، اما این واقعیت غیر قابل انکار است که این سیستم قرن سیزدهمی، در مقایسه با تمام وجوه جهان پیش از خود، اساسا از نظر سازمان پیچیدهتر، در حجم، بزرگ تر و در اجزاء پیشرفتهتر بود.
اقیانوس که در سدهی شانزدهم شروع به غصب نقش کلیدی دریای مدیترانه کرده بود از این رو اگر چه ونیز، جنوا را در رقابتهای متداوم چند سده ایشان، در ظاهر شکست داده بود اما این «راهحل» جنوا برای مسئلهی تجارت شرق بود که سرانجام در سیستم جهانی بعدی توفیق یافت.
از نظر جغرافیایی، چهرهی آن بسیار مشابه سیستم قرن سیزدهمیبود، اما از نظر سیاسی این سیستم بیشتر در طول مسیرهای امپراتوری سازمان یافته بود و از نظر اقتصادی نواحی آن بسیار کمتر ادغام شده بودند و تیمور (141:1977) با تمرکز بر جنوب شرق آسیا، آن را به شکل زیر خلاصه کرده است: «مقارن با اوج امپراتوری روم در غرب، امپراتوری هان در شرق و رشد تجارت در هند، مسیر تجارت بینالمللی به وسیلهی یک سری از اتصالات از طریق آسیای جنوب شرقی به سوی چین کار خود را انجام میداد."