Abstract:
این نوشتار عهده دار تبیین، بررسی و نقد مفهوم خدا در تفکر کشیش و متاله معاصر بریتانیایی، جان مک کواری (متولد 1919) است. مک کواری دیدگاه های خود در الهیات فلسفی را بر مبنای تفکر وجودگرای (اگزیستانسیالیست) نام آشنای آلمانی، مارتین هایدگر پایه ریزی می کند. وی می کوشد از ظرفیت های تفکر هایدگر که ذاتا دینی و حتی به معنای متعارف «الهیاتی» نیست، الهیاتی دینی را طرح ریزی کند. بنابراین «هستی» در تفکر هایدگر را با «خدا» تطبیق می دهد و الهیات وجودگرایانه (اگزیستانسیالیستی) خود را تولید می کند. حاصل تلاش وی اگر چه از جهت الهیاتی ارزشمند است، لیکن دو نقد از منظر حکمت اسلامی بر آن وارد است: اولا، دیدگاه مک کواری درباره «هستی» آن گاه که هستی و خدا را یکی می داند، با دشواری روبه رو است. ثانیا، وی آن گاه که می کوشد نسبت هستی و خدا را تبیین کند، با خلط میان مفهوم و مصداق هستی مواجه است. اما در حکمت اسلامی ضمن اینکه «وجود» و خدا یکی نیستند، مرز میان مفهوم و مصداق وجود دقیقا مشخص و بر این اساس، نسبت وجود و خدا دقیق تر، آسان تر و فهم پذیرتر تبیین می شود. این مطالب، مبناهایی مهم برای نقد دیدگاه مک کواری را فراهم می آورد. در این نوشتار به ویژه دیدگاه های ابن سینا و صدرالمتالهین درباره وجود مورد توجه است
This article will explain، investigate and criticize the concept of God from the perspective of the contemporary British Priest and theologian، John Macquarrie (born at 1919). Macquarrie bases his perspectives in philosophical theology on the existential thought of Martin Heidegger، the well-known German thinker. He tries to design religious theology using Heidegger's thought which is intrinsically non-religious and is not even theological – in the conventional meaning of theology. Therefore he compares 'existence' in Heidegger's thought with 'God' and produces his existential theology. Although his effort is theologically valuable، but has two criticisms from the perspective of Islamic theology: first of all، Macquarrie's theory which considers existence and God the same، encounters some problems; second of all، while he tries to explain the relation between existence and God، he confuses the concept and referent of existence. But according to the Islamic theology، 'existence' and God are not equivalent، and also the concept and referent of existence are exactly specified; and consequently the relation between God and existence are more exactly، easily and clearly explained. These points provide important bases for the criticism of Macquarrie's view. I have paid a special attention to Ibn-Sina and Molla-Sadra's views about existence in this article.
Machine summary:
"گذشته از تمایزی که میان هستی و نیستی وجود دارد،و همین تضاد است که چنانکه بیان شد-انسان را به سوی پرسش از معنای هستی برمیانگیزد،وی به سه تمایز دیگر اشاره میکند: الف)تمایز میان هستی و شدن (Becoming) تمایز میان هستی و شدن(صیرورت)کاملا آشکار است؛چه فرض بر این است که شدن در وضعیتی میان هستی و نیستی قرار دارد.
معانی ایجابی هستی در گام سوم،مک کواری میکوشد معنای هستی را با بیانی ایجابی و مثبت د سه محور زیر تبیین کند: الف)هستی قیاسناپذیر (Incomparable) و متعالی (Transcendent) است به باور مک کواری از آنجا که هستی یک باشنده یا یک خاصیت یا یک طبقه یا حتی مجموعۀ باشندهها نیست،تحت مقولات عادی تفکر انسان قرار نمیگیرد و لذا باید امری مشخصا قیاسناپذیر تلقی گردد.
اکنون که خدا یک باشنده نیست،آیا بدان معناست که خدا از هستی برخوردار نیست؟به بیان دیگر،آیا یکی دانستن خدا یا هستی به منزلۀ الحاد یا خدا ناباوری (Atheism) است؟ مک کواری به دو دلیل پاسخ منفی به این پرسش میدهد: اولا،وی میکوشد معانی مختلف خداناباوری در سه مرحلۀ سیر تاریخی مفهوم خدا را بررسی کند:در مرحله اسطورهشناختی،کسی به وجود خدا باور ندارد که به خدایان اسطورهای ایمان نداشته باشد.
فارغ از اینکه هستی نزد مک کواری- و هایدگر-و وجود در حکمت اسلامی به یک معنا به کار میروند یا نه،و به یک واقعیت ارجاع دارند یا نه،دیدگاه مک کواری دربارۀ هستی با دو نقد روبروست:اولا، آنگاه که هستی و خدا را یکی میداند،از منظر حکمت اسلامی با دشواری روبرو است؛ثانیا آنگاه که میکوشد نسبت هستی و خدا را تبیین کند،با خلط میان مفهوم و مصداق هستی مواجه است."