"که ایشان مینوشت منتشر میکردند و مسجد هدایت پایگاه ترویجمرجعیت آقای میلانی بود چطور حالا شما ایشان را ول کردید؟ گفت البته من تو ذهنم بود یک دیدن از ایشان بکنم بلکه بتوانم مثلا ایشان را تحتتأثیر قرار بدهم و از این ماجرا-مخصوصا روی آمرتضی جزائری و اینها خیلیحساسیت داشتند-و گفت:ما میدانیم آقا مرتضی جزائری ایشان را تحت تأثیرقرار داد و از نهضت اصلا دور کرده و از آن راهی که داشتند برگردانده.
این همه اهانت به آقای آمرتضی جزائری ولی پیدا بود که آقای آمرتضی جزائریکه در زندان 180 درجه تغییر موضع داده و این حاجی خبازباشی میفهمد که چهجریانی دارد پیش میآید و اینطور دارد به مرتضی جرائری حمله میکند که وقتی ماآمدیم بیرون از زندان،بیرون از زندان فهمیدیم که حق با خبازباشی است که اینهاسه نفری را باهم گرفتند،(تیمسار قرنی و حاجی خبازباشی،آمرتضی جزائری)باهم که اولا متهم درجۀ یک را آیت الله میلانی قرار داده بودند اینها به دستور آقایمیلانی میخواستند کودتا کنند که شاه خبر شده بود1گفته بود که این را بزنید...
البته بعد ازچند روزی من ده شب در یک مجلس خیلی مهمی کرمان منبر رفتم و تمامصحبتهام در این ده شب در رابطه با همین زندان و مبارزه و نهضت بود که کرمانبودیم که ماجرای کشته شدن یک قصاب به نام دادرس به دست رجائی نامی کهمعاون ساواک و همهکارۀ ساواک بود به وقوع پیوست و این یک ماجرای بسیارحساس در آن دورۀ از تاریخ بود که منجر به بیرون آمدن ما،-من و اخویم-ازکرمان شد و بعدا برگشت اخویم به کرمان با دو تا اعلامیۀ خیلی مهم از طرفآیت الله خمینی و آیت الله شریعتمداری بود که جزئیاتش خیلی مفصل است و به طورناقص و تحریفشدهای در کتاب نهضت امام خمینی جلد اول آقای روحانی آمدهکه من برای این که یک مبارزۀ عملی هم با تحریف تاریخی بشود."