Abstract:
در این مقاله سخن از ضرورتها و بایدهای مطالعاتی قیام امام حسین(ع) است؛ و اینکه بنا بر کدام بینشها و روشهای پژوهشیای باید قیام امام(ع) را بررسی نمود؟
بر این اساس، نخست دو دیدگاه الهی (مابعدالطبیعی)، و انسانی ـ تاریخی از یکدیگر تفکیک و ملاحظات مربوط به هریک به اختصار بررسی شده است. در دیدگاه انسانی ـ تاریخی نیز هشت بینش و روش مطالعاتی به اهل تحقیق و نظر پیشنهاد شده است.
در بررسی پیامدهای قیام نیز به منظور پرهیز از طولانی شدن سخن، تنها به پیامدها و تأثیرات سیاسی و خصوصا روانشناختی قیام پرداخته شده است.
Machine summary:
"بنابر این رویکرد پژوهشگر نه از موضع ارزشی که از موضع معرفتشناختی به قیام امام حسین(ع) مینگرد و در قدم اول درصدد آن است که اثبات کند آیا موضوع قیام امام حسین(ع) و به طور کلی پدیدهی دین، دانش و معرفت است و ارزش معرفتی دارد یا خیر؟از آنجا که در فهم و داوری مطابق با واقع در مطالعات تاریخی اختلاف آرای بسیاری وجود دارد، وظیفهی کارشناس و متخصص کارآمد علم تاریخ این است که بتواند بنا بر مبانی و اصول و روشهای علمی، تحلیل و داوری خود را از رویدادها قابل دفاع عقلی و علمی (معرفتی) بنماید؛ به عنوان مثال، یکی از پرسشهای اساسی در ارتباط با قیام عاشورا این است که چرا امام حسین(ع) عراق و کوفه را برای قیام برگزید و حج را در مکه به عمره تبدیل کرد و رهسپار آن دیار شد؟ چرا در مدینه یا مکه یا بنا به پیشنهاد عبدالله بن عباس (دینوری، ص224) به یمن نرفت؟ سطحیترین پاسخ این است که امام دعوت مردم کوفه را اجابت کرد؛ از اینرو رهسپار این شهر شد، زیرا امام میبایست بر مردم کوفه و نیز در محکمهی تاریخ حجت را بر همگان تمام کند تا بعدها مدعی نشوند که «اگر امام به ندای آنان پاسخ مثبت میداد میتوانست به تشکیل حکومت ناب دینی امیدوار شود و بنیامیه یا طلقاء و لعناء را از اریکهی قدرت به زیر کشد»."