"سفری در تاریکی ؟؟؟چتر مه افراشته بود ؟؟؟اندر پی خورشید سفر میکردم *؟؟؟در بال خدا افکنده ؟؟؟بر گرده سیمرغ نهاده بودم ؟؟؟را همچون بیوهزنی گریان میدیدم به رؤیای سرائیدن مهتاب فرو رفتهست *؟؟؟میگفتم نان اگر میگفتم آب به من میدادند *؟؟؟بود به دشواری سنگ ؟؟؟اب آهو «سفر از دره پستیها و کوه بلندیها بود سفر از چتر مه و غربت وادیها بود سفر از خاطرههائی همه اندوه و غم آوائی بود سفر از خار گل و حسرت زیبائی بود سفر از دل نگرانی بود سفر از ماتم بود... » *؟؟؟گل مروارید ؟؟؟سو خار مغیلان بود *گاه نامه سدۀ اشک و تباهی را نجوا میکرد که من آشفته دل و خسته رسیدم از راه *شانههایم را با پرواز در ناها وام نهادم و چنان رود خروشانی طغیان کردم *گل قاصد گشتم و به خود زمزمه کردم: -ای شکیبائی اندوه شبان هی هی هی ای شکوفائی وقت گل نی هی هی هی *چتر طاووس پگاهان بگشود و سحرگاه آمد *خاک باپم را نابینایان توتیا دانستند سخنم مهر گیاهی آمد و نگاهم گل مرداب نظر قربانی گردید. *زمستان 48-فرهاد شیبانی"