Abstract:
خیزش چین و ظهور آن به عنوان بازیگر تاثیرگذار بین المللی به یک واقعیت انکارناپذیر در چند دهه اخیر تبدیل شده است. دستیابی چین به چنین موقعیتی علاوه بر آنکه معادلات بین المللی و منطقه ای را دستخوش تغییر ساخته، ایالات متحده را نیز با شرایط و مقتضیات جدیدی مواجه کرده است. در این راستا نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که ارتقای قدرت چین در حوزه های مختلف چه تاثیری بر نقش این کشور در عرصه سیاست جهانی و به ویژه در روابطش با ایالات متحده داشته است؟ پژوهش پیش رو در چارچوب نظریه سیکل قدرت و نقش و بر مبنای منحنی های مستخرج از داده های آماری مربوط به قابلیت های ملی دو کشور درصدد آزمون این فرضیه است که ظهور چین در قرن حاضر، زمینه های عدم تعادل میان قدرت رو به فزونی و نقش محدود آن را فراهم ساخته و به بروز چالش های مهم سیاسی و اقتصادی میان این کشور و ایالات متحده انجامیده است؛ از این رو، چنان چه امریکا از پذیرش نقش چین در عرصه بین المللی سرباز زند، علاوه بر این که احتمال بروز درگیری و مناقشه میان دو کشور افزایش خواهد یافت، به افول و انحطاط قدرت نسبی ایالات متحده بیشتر دامن خواهد زد. مقاله حاضر ضمن بررسی مقایسه ای شاخص های رشد و افول، به تحلیل جایگاه دو کشور بر اساس مستندات نظریه پرداخته و در نهایت راهکارهای فراروی امریکا در جهت مواجهه با وضعیت جدید را مورد ارزیابی قرار داده است.
Machine summary:
"چنانچه آنچه را که در خط سیر قدرت دو کشور و در عرصه سیاست جهانی روی داده است،مورد توجه قرار دهیم،آنگاه براساس مولفه دیگر نظریه این نتیجه به دست میآید که افزایش قدرت بازیگر نوظهور(در اینجا چین)،زمینه را برای عدم تعادل ساختاری میان قدرت و نقش مهیا ساخته و دولت مسلط فعلی یعنی ایالات متحده را با مقدورات و محذورات جدیدی روبرو کرده است.
به عبارت دیگر،از آنجا که در نظریه سیکل قدرت،نقش تحت تاثیر طولانی مدت خط سیر قدرت قرار دارد و از همان اهمیتی برخوردار است که قدرت در امور مربوط به مدیریت کشور داراست (doran,2003:14) ،اما در حال حاضر آنچه از روابط قدرت برداشت میشود این است که چین علی رغم آنکه در قدرت نسبی میزان متناسبی از رشد را تجربه کرده است،اما همچنان از نقشی که متناسب با قدرت آن در سیستم باشد که به نوعی دربردارندۀ انتظارات سیاست خارجی این کشور میباشد،برخوردار نیست(شفیعی و قلیزاده،1390).
نتیجهگیری آنچه در این پژوهش به عنوان مبنایی جهت تحلیل ریشههای افول قدرت نسبی ایالات متحده و استلزامات ناشی از رشد سریع قدرت اقتصادی و نظامی چین برای ابقای تسلط هژمونیک امریکا مورد استفاده قرار گرفت،دستگاه نظری سیکل قدرت است که به سبب توجه به فرایندهای تطور و تحول قدرت و پرهیز از کلیگویی و توقف در برایندهای نظری،از توان قابل توجهی جهت تحلیل فرایند انتقال قدرت میان قدرتهای بزرگ بین المللی برخوردار است."