Abstract:
این پژوهش که با هدف بررسی منابع انگیزش از دیدگاه علامه طباطبایی و آبراهام مازلو و مقایسه آن دو دیدگاه انجام شد به دنبال پاسخگویی به این سوال بود که: منبع انگیزشی رفتار اخلاقی انسان ها چیست؟
روش این پژوهش تحلیل عقلی و نظری متون دینی و روان شناختی است. این پژوهش از یک سو، دارای رویکردی میان رشته ای بین اخلاق و روان شناسی و از سوی دیگر پژوهشی علمی _ دینی است.
براساس بعضی از دستاوردهای این پژوهش، علامه طباطبایی سه نظریه «اخلاق یونانی»، «اخلاق دینی» و «اخلاق قرآنی» را به ترتیب با سه منبع انگیزشی «تحسین اجتماعی»، «ثواب اخروی» و «محبت مبتنی بر توحید» مورد تاکید قرار می دهد. مازلو نیز بر دیدگاه «اخلاق مبتنی بر نیاز و فطرت» تاکید کرده است. بین دیدگاه علامه طباطبایی و آبراهام مازلو پنج وجه تشابه و چهار وجه تفاوت کشف شد.
This study aimed to investigate the sources of motivation from Abraham Maslow and Allameh Tabatabaei's view and make a comparison between the two viewpoints to answer this question: What is the source of motivation for human moral behavior? It has been performed by the method of theoretical and rational analysis of religious and psychological texts. It، on the one hand، has an interdisciplinary approach (viz. ethics and psychology) and on the other hand it is a scientific-religious research study. According to some of the achievements of the present study، Allameh Tabatabaei has emphasized three theories: "Greek Ethics،" "religious ethics" and "Quranic ethics"; respectively with the three motivational sources: "social admiration،" "rewards of the next world" and "affection based on monotheism". Maslow has also emphasized the "ethics based on need and nature". Five similarities and four differences were discovered between Abraham Maslow's view and Allameh Tabatabaei's.
Machine summary:
ايشان براي دست يابي به تکرار عمل نيک (که تنها طريق تهذيب اخلاق وکسب فضايل است ) دو طريق را مطرح ميکند که منطبق با همان بحث منابع انگيـزش اخلاقـي اسـت کـه ايشان آن را ابتدا براساس اخلاق يوناني مطرح ميکنند اما به تدريج سه نـوع اخـلاق يونـاني، ديني و قرآنـي رخ مـينماينـد واز جهـاتي راه خـود را از هـم جـدا مـيکننـد.
قرآن به حکم اينکه براي انسان قائل به فطرت است وفطرت را يک بعد وجودي اساسي انسان ميشمارد که به نوبه خود منشأ يک سلسله انديشه هـا وخواسـت هـا اسـت ، دعـوت توحيدي انبيا را پاسخگويي به اين نياز فطري مـيدانـد (مطهـري، ١٣٦٩، ج٢، ص١٢١)؛ بـر اين اساس ميتوان اخلاق ديني که بر محوريـت دعـوت انبيـاي الهـي صـورت مـيگيـرد را برخاسته از نياز فطري انسان دانست ؛ زيرا انبيا در واقع ، انسانها را با انگيزه رسيدن به ثواب و پاداش اخروي دعوت به فضايل ميکردند وهمچنين آنها را با انگيزه ترس از عقاب اخـروي به دوري و پيراسته شدن از رذايل ميخواندند.
«اگـر هـر دو نيـاز فيزيولوژيـک ويمنـي نسـبتا خـوب ارضا شوند آنگاه نيازهاي عشق ومحبت وتعلق پديدار خواهند شد وامکـان ظهـور وبـروز خواهند يافت » (مازلو، ١٣٧٥، ص٧٩) افزون بر اين ، خود نيازهـاي ايمنـي مـيتوانـد باعـث انگيزهمند شدن در جهت برخي رفتارهاي اخلاقي گردد؛ بنابراين نيازهاي ايمني انسـان از دو بعد تأمين ميشود: الف ) انسان علاقه دارد براي تأمين نياز ايمني، حالت ثبات دروني خويش را به هـر نحـو حفظ کـرده تـا ايـن ثبـات ودرنتيجـه ايمنـي درونـي بـر هـم نخـورد؛ بنـابراين بخشـي از رفتارهاي انسان نشأتگرفته از ترجيح دادن حالت «يکنواختي» است .