Abstract:
یکی از زیباترین داستانها ی هفت پیکر نظامی، داستان پادشاه سیاه پوش است. این داستان به دلیل ویژگیهایی که دارد زمینه را برای بازخوانی مجدد از منظر نظریه های ادبی معاصر از جمله ساختارگرایی مهیا می سازد. ازآنجاکه ساختارگرایی در ادبیات، از خود نظام ادبیات به عنوان مرجع بیرونی آثاری که بررسی می کند، استفاده می کند، جایگاه ارزشمندی در مطالعات ادبی دارد. مقاله حاضر به بررسی ساختار داستان پادشاه سیاه پوش از منظر رمزگانهای بارت می پردازد. این رمزگانها عبارت است از رمزگان معناشناسانه، رمزگان فرهنگی، رمزگان هرمونتیک، رمزگان نمادین و رمزگان اعتباری. در رمزگان کنش روایی از نظریات گرماس بهره جسته ایم. این مقاله می کوشد شاهدهای عینی و ملموسی از داستان پادشاه سیاه پوش بر اساس رمزگانهای بارت ارائه کند، برای مثال در سطح ظاهری رمزگان معناشناسانه از حرص آدمی سخن به میان می آید، اما در سطح استعاری از میوه ممنوعه، معراج و نظایر آن گفتگو می شود. داستان پادشاه سیاه پوش عجیب ترین داستان هفت گنبد نظامی است و بیش از همه آنها دارای ظرفیت قرائتهای ادبی نوین است. این داستان همچنین در میان داستانهای دیگر قدیمی ایران بی نظیر یا دست کم نادر است.
“The king in black” is the most beautiful story in Nizami’s “haft peikar”. Because of the characteristics of this story، the basis is prepared for rereading of it based on contemporary literary theories which structuralism is one them. Structuralism in literature pursuing a paradigm as a external reference of works which investigates، uses system of literature and because of this reason has a precious place in literary studies. This paper investigates the story “the king in black” by drawing upon Barthes’s idea of cods. The codes are “proairetic code”، “connotative code”، “cultural code”، “hermeneutic code”، “Symbolic code”، and “credit code”. In the discussion on proairetic code we have made use of the theories of Gramas.
This article tries to offer tangible example in the story based on three theories for instance on the level of the connotative code human greed has been depicted، but from the metaphorical aspect the forbidden fruit or the idea of ascension etc. have been discussed.
“The king in black” is the most wonderful story in Nizami’s “haft gunbad”، and it has the potentials for new literary readings more than any others. And among the Iranian classical stories this story is matchless or، at least، rare.
Machine summary:
"با پیش روی داستان خواننده متوجه میشود که این سؤال،یک سؤال عادی نیست چرا که همگان از پاسخ به آن نوعی طفره میروند و این امر اشتیاق را برای دانستن جواب آن بیشتر و بیشتر میسازد تا جایی که تصمیم میگیرد سرزمین و حکومت پادشاهی خود را کنار بگذارد،بنابراین در این داستان با یک میثاق درونی روبهرو هستیم که پادشاه قرار است در پی دانستن جواب سؤالی مهم عزم حرکت کند و با خود پیمان دارد که تا زمانی که به جوابش دست نیافته،برنگردد(پی رفت میثاقی).
دست بردم چو زلف در کمرش#در کشیدم چو عاشقان به برش گفت هان وقت بی قراری نیست#شب،شب زینهار خواری نیست گر قناعت کنی به شکر و قند#گاز میگیر و بوسه در میبند به قناعت کسی که شاد بود#تا بود محتشم نهاد بود و آنکه با آرزو کند خویشی#اوفتد عاقبت به درویشی(674-675) همچنین در این داستان میبینیم که سیاه پوشی یکی از میهمانان و نیاز درونی پادشاه برای پاسخ دادن به این سؤال او را به شهر مدهوشان و سرزمینی دیگر کشاند و سپس یک سبد و پرنده او را به دنیای دیگری برد.
آیا نسیان و فراموشی انسان از سرنوشت خویش علت تکرار آن نشده است؟آیا انسان با یاد کرد آن چیزی را دنبال میکند؟آیا دوباره دلتنگ آن روزها شده است و با سیاه پوشسی به نوعی از مکانیزم جبران بهره میگیرد؟یا اینکه این داستان تواناییها یا ناتواناییهای انسان برای وارد شدن به دنیایی بالاتر و فراتر از دنیای مادی را نشان میدهد؟ ورود پادشاه به دنیایی دیگر نیز خود آشنایی زدایی دیگری دارد،او قرار است با یک سبد سیر آفاق و انفس کند."