خلاصه ماشینی:
"چگونه حصر را باید شکست؟ چطور میتوان کمالات را در دیگران هم دید و حس کرد؟ در این باره یک پیشگیری داریم و یک درمان؛ اما درباره پیشگیری باید گفت: پدر و مادر باید فرزند خود را با روحیه ابراز محبت تربیت کنند؛ برای نمونه مادر به کودک بیاموزد که به پدرش ابراز محبت کند.
اگر کودک اینگونه پرورش یافت، تبدیل به انسانی محبتورز میشود که عاشق باید در مقابل محبت او خضوع کند؛ چون خودخواه نیست و کمالات همه را میبیند و به همه محبت دارد و دچار انحصار در محبت نمیشود.
اما برای ما که به خودبینی دچار هستیم و برای کسی که مبتلا به عشق شده است راه درمان چیست؟ من عاشق اگر بخواهم از این اضطراب همیشگی و نگرانی دائمی و رنجی که میکشم نجات یابم چه باید بکنم؟ اینکه دائما منتظر هستم او را که دوست دارم ببینم؛ پیامش را دریافت کنم؛ و از این حالت در فشارم؛ اگر تماس بگیرد خوشحالم؛ اگر نه ناراحت؛ اگر پیش من باشد شادم؛ و گرنه در عذابم؛ برای اصلاح این حالت چه باید کرد؟ چگونه باید این حصر و اسارت را شکست؟ اگر کسی باشد که نخواهد خود را از این حالت نجات دهد، باید او را آگاه کرد.
مثلا اگر کمالی که موجب عشق در او میشود، بینیازی و عزت است، تلاش کند تا صفت عزت را در خود ایجاد کند و کاملا توجه داشته باشد که عزت به صورت تمام و کمال مربوط به خداوند است و خدا از باب رحمتش عزت را به او داده است."