خلاصه ماشینی:
"با این حال شمار بسیار دیگری از مسائل، از زمان یونان باستان تاکنون حل نشده باقی مانده است، از جمله مواردی چون «ماهیت عدالت چیست؟»، «یک جامعه خوب چگونه جامعهای است؟»، «هدف و غایت مقتضی زندگی انسانی چیست؟»، «ماهیت زبان و معنا چیست؟»، «ماهیت حقیقت چیست؟»، که همچنان به عنوان مسائلی فلسفی برای ما مطرح هستند.
ممکن است گمان کنید که سؤال «از کجا میدانید؟» چندان در این دو رشتهی علمی مطرح نباشد، اما در واقع مسئلهی اصلی اخلاقیات در این دوره این بوده است که «چگونه میتوانیم در مورد اخلاقیات دانش عینی داشته باشیم؟ چگونه میتوان به آن نوع از اطمینان معرفتشناختی در قضاوتهای اخلاقی خود دست یابیم که در قضاوتهای علمی خود برای آن جهد و کوشش میکنیم؟» حتی برای پدران و پدربزرگهای فلسفی ما نیز ممکن به نظر نمیرسید که مسئلهای اساسیتر از این در اخلاق وجود داشته باشد.
اکنون یک جنبش یکپارچه در فلسفهی زبان جریان دارد که گمان میکند مسئلهی اصلی این است: یک شنونده هنگامی که معنایی را به سخنان گوینده یک زبان نسبت میدهد، چه دلیلی دارد؟ برای مثال، هنگامی که شما کلمه «خرگوش» را بر زبان جاری میکنید، چه دلیلی وجود دارد که من همان منظوری را از کلمه «خرگوش» داشته باشم که شما دارید؟ به نظر من باز هم به اشتباه، پاسخ این سؤال صرفا به یک نکته معرفتی شناختی در مورد اینکه چگونه در مورد معنا تصمیم بگیریم ختم نشد؛ بلکه این پاسخ در مقام کلید فهم ماهیت واقعی معنا قرار گرفت."