چکیده:
انسان ها در شیوه ی طبیعی زندگی با هم مشترک و هم سان اند و آن چه آنان را متمایز می سازد روش ها، سبک ها و آیین هایی است که برمی گزینند؛ و طبعا به تناسب حجم فعالیت ها اشکالات و چالش هایی نیز رخ می نماید. لذا می بینیم دستگاه تقنینی نظام برای حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی مقرر داشته است که پس از تصویب طرح های کلان اقتصادی، عمرانی و فرهنگی و غیره نسبت به تهیه ی پیوست فرهنگی اقدام شود.
بر این اساس، نویسنده به نقد وضعیت هنر معماری شهر مدرن اسلامی پرداخته و معتقد است که در سبک زندگی معطوف به معماری گذشته، اخلاق و فرهنگ و حقوق، با داعی های برخاسته از طبع سلیم انسانی و اسلامی متوازن بوده اند؛ لیکن هم اکنون چنین همخوانی در میانه نیست. وی مهم ترین علت آن را وام گیری از دیگران بدون توجه به فارق های ارزشی دینی می-داند، اما کنار نهادن این رویه را نیز به صلاح نمی داند زیرا رویکرد به آن ما را با چالش دیگری روبرو می سازد.
نوشتاری که پیش رو دارید با تاکید بر پذیرش ضرورت رویکرد به ساخت و ساز مدرن شهری نگاهی به چالش های فرهنگی و حقوقی آن با ارزش های دینی دارد و هرگز مدعی نیست که نسخه ی علاجی نیز به همراه دارد، زیرا اولا میان کشف مساله و ارائه ی پاسخ استلزامی وجود ندارد؛ ثانیا تهیه ی چنان نسخه ای نیازمند تشریک مساعی گروهی از کارشناسان زبده و مجرب معماری به علاوه دین ورزان ماهر و مسلط به مبانی دینی می باشد.
ساختار نوشتاری مقاله عبارت است از مقدمه و دو بخش عمده که در بخش نخست نگاهی به مولفه های معماری اسلامی دارد و در بخش دوم با عطف توجه به عقلانیت دینی و ملی به شیوه ی ساخت و ساز شهری در دو فاز عمومی و مذهبی نظری انتقادی می افکند.
خلاصه ماشینی:
"مثلا در معماری یک منزل آنچه به علاوه میتواند خوانش فرهنگی و دینی تلقی شود سبک مهندسی آن است؛مثل آنکه درب در میان شرفه(ایوان کوچک)ای قرار میگیرد که دو تخت گلی در دو طرف تعبیه شده است و بر روی دربها نیز دو کوبهی متفاوت نصب شده،و پس از ورود ابتدا وارد صحن بیرونی میشویم که همچون میدان کوچکی است با تختهایی در اطراف و حوضی در وسط و دو یا چند درب از آن باز میشود که یکی یا دو تا از آنها به اندرونی باز میشود و برخی دیگر اطلاقهای برای پذیرایی میهمانان غریبه هستند.
البته برای نویسنده روشن است که رویکرد به آپارتمان در کشور ما یک نیاز و ضرورت است،و دلیل آن هم این است که معمولا همینکه وسعشان اقتضا کند آن را به ویلایی تبدیل میکنند؛اما باری به هر جهت اکنون که باید به ناچار از کوچههای عمودی عبور کند و زندتگی را در آسمان گذرانید و مانند محکومین زندان انفرادی در یک سلول بدون امکان استفاده از صحن حیاط مشجر و فضای لازم برای بازی کودکان و استفاده از هوا و گاهی نور،عمر خود را سپری کرد- که مسؤولین باید فکری برای آن بکنند-چگونه میتوان این محیط زندگی را تا حدودی مساعد کرد؟ از اینرو،با پذیرش این ضرورت از سویی،و این مصیبت فرهنگی از سوی دیگر،و نیز اخلاق دینی شهروندانی که به ناچار تن به چنین زندگی باید بدهند و در مسکن بیحجاب به سر برند چه طرحی میتوان ریخترکه جلوی آفات بیحجابی آن گرفته شود؟ آنچه متذکر شدیم کلیتی بود از هنر معماری که در هر عصر و نقطهی جغرافیایی،طبیعتا باید ملحوظ واقع شود."