چکیده:
در نوشته حاضر که دومین مقاله از مقالات بیستگانه، در راستای بررسی مجتهدانه «تساهل و تسامح در مدیریت» است، تئوری رهبری وضعیتی هرسی و بلانچارد به دلیل ارتباط نزدیکی که با تساهل و تسامح دارد، با ارائه جزئیات بیشتر و برخی مثالها به صورت نسبتا کاملی معرفی میگردد. سپس اشکالات وارد بر این تئوری از جانب دانشمندان مدیریت، مطرح گشته و در آخر جایگاه تساهل و تسامح در این تئوری و به طور کلی در مبحث «رهبری» روشن میگردد.
خلاصه ماشینی:
"مفهوم اصلی تئوری رهبری وضعی طبق تئوری رهبری وضعی، به موازات پیشرفت دائمی سطح بلوغ پیروان از نقطهنظر موفقیت در انجام یک تکلیف مشخص، رهبران نیز باید دست به کار شده و رفتار تکلیفگرای خود را کاهش داده و رفتار رابطهگرا را افزایش دهند تا جایی که فرد یا گروه به سطح معقولی از بلوغ برسد.
رهبر باید توجه داشته باشد که اگر عملکرد افراد در حال پسروی است، میزان رفتار هدایتی خود را افزایش دهد و برای افراد در سطح پایین آمادگی، این سبک را استفاده نکند زیرا آنها را گیج و سردرگم میسازد.
(همان،320-336) مدیریت؛ ترکیبی از تئوریها هرسی و بلانچارد در فصل آخر کتابشان به جمعبندی تئوریهای مختلف رهبری با تئوری خودشان میپردازند با این مقدمه: همه تئوریها، مفاهیم و تحقیقات تجربی ارائه شده در فصول قبل به نوعی به رشته مدیریت کمک کردهاند و چنین مینماید که در شناسایی محیط و برخی پیشبینیها و در برنامهریزی برای تغییراتی در رفتار، مناسب بودهاند.
البته همچنان که درباره دیگر مدلهای مرتبط با شیوههای رهبری صدق میکند ظاهرا این تئوری موقعیتی نیز برای آموزش و توسعه تا حدودی ارزشمند است، زیرا میتواند به لزوم انعطافپذیری اشاره کرده و متغیرهای مؤثر در رهبران را مورد توجه قرار دهد.
مثلا همانطور که قبلا ذکر شد افراد با بلوغ R2 به ادعای هرسی و بلانچارد دارای اشتیاق و انگیزه بالا هستند، اما سؤالی مطرح است که با این وجود، چرا همچنان وظیفهمداری (طبق سبک S2) باید زیاد باشد؟ و چرا رهبر باید زمان زیادی را برای عرضه و معرفی کارها صرف کند؟ همچنین به نظر میرسد با توصیفاتی که از افراد با بلوغ (یا آمادگی) مختلف صورت گرفته، رشد بلوغ به خلاف آنچه ترسیم شده به صورت خطی نباشد بلکه منحنیوار باشد."