چکیده:
مسألهٔ نسبت تجربهٔ دینی با تجربهٔ اخلاقی (وحدت، اتحاد، تمایز، تباین، تعاند یا...) در عین حال که با مسألهٔ نسبت میان دین و اخلاق مرتبط است، با آن یکی نیست. از این رو، میتوان اخلاق را مستقل از دین دانست و در عین حال تجربهٔ دینی و تجربهٔ اخلاقی را واحد یا متحد به شمار آورد.در این مقاله تلاش شده با تحلیل و بررسی دیدگاههای شهید مطهری دربارهٔ موضوعاتی از قبیل دین، ایمان، پرستش، ارزش اخلاقی و بهویژه نظریهٔ اخلاقی برگزیدهٔ ایشان (اخلاق به مثابه پرستش) پاسخ ایشان به پرسش یادشده به دست آید و نشان داده شود که از نظر ایشان «هر تجربهٔ اخلاقی نابی همواره تجربهای دینی است و با آن اتحاد دارد، و نهتنها منفک از آن نیست بلکه متمایز از آن نیز نمیباشد».
خلاصه ماشینی:
"میبیند، ]و[ برای نجات آنها خود را به آب میاندازد و به همین جهت، بعد ذاتالریه میکند و میمیرد» (همان، 1387 ج، ص 162 و 163) ـ و نیز تاریخ اسلام ـ مانند ماجرای چند مسلمان مجروح تشنهٔ افتاده در میدان جنگ که وقتی کسی آب اندکی را که در اختیار داشت خواست به اولی بنوشاند، او در اوج تشنگی حاصل از جراحت و نبرد، دومی را پیشنهاد کرد، و دومی، سومی را و سرانجام هر سه، تشنه لب جان سپردند؛ ﴿و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة﴾ (حشر / 9) (همان، 1387 الف، ص 294) ـ و تحلیل ویژگیهای آن در تقابل با دیگر افعال، ارزش خاصی را که در این افعال وجود دارد، نشان میدهد و نتیجه میگیرد که کار اخلاقی نزد وجدان هر بشری ارزشمند است؛ ارزشی برتر از ارزشهای مادی «که با پول و کالای مادی قابل تقویم (= قیمتگذاری) نیست...
ثالثا حکم به غیراخلاقی بودن کاری که دربردارندهٔ خیر عموم است و شخص آن را به حکم عاطفهٔ انسانی و میل به خدمت انجام داده، پذیرفتنی نیست؛ و خود این حکم بر خلاف وجدان اخلاقی ـ کانت طرفدار آن است ـ میباشد (همان)؛ رابعا اگر کاری، مانند ایثار و فداکاری، به علت نیکی ذاتی آن صورت گیرد، بیشتر ماهیت اخلاقی دارد، تا آنکه زیر فشار الزام و تکلیف انجام شود؛ زیرا فشار تکلیف از آزادی انسان میکاهد، و هرچه آزادی در کاری کاهش یابد، صبغهٔ اخلاقی آن نیز ضعیفتر میشود (همان)؛ خامسا همهٔ احکام وجدان، مطلق نیستند؛ مثلا لزوم راستگویی، حکمی مطلق نیست، بلکه «تابع فلسفهٔ خودش است و گاهی راستی فلسفهٔ خودش را از دست میدهد» (همان، ص 352) مانند آنجا که موجب قتل انسانی بیگناه شود؛ سادسا وی میان کمال و سعادت فرق مینهد."