چکیده:
سهراب سپهری، شاعر و نقاش ایرانی، اشعار خود را در هشت کتاب گـردآورده و بیش تر، از لحاظ نوع نگاهش به زندگی، طبیعت ، خدا، نیک و بد، زشت و زیبـا و ...، مورد توجه منتقدان بوده است . «حجم سبز» و «ما هیچ ، ما نگاه »، دو دفتر پایانی هشت کتاب ، بدان جهت که در سیر تکامل شعر و اندیشه ، پخته تر هستند، اهمیـت بیش تری دارند. هدف از نوشتن این مقاله ، نقد و بررسی شعر «ندای آغاز» سهراب سپهری است . بدین منظور نگارنده نظریه ی روان کاوی لکان را در نقد شعر به کار بسته و سعی کرده است این شعر را بر اساس نظریه ی یادشده ، بسنجد و بر اساس آن به درون مایه ی شعر، دست یابد. بررسی شعر «ندای آغاز» نشان میدهد سپهری علاوه بر عرفان شرق و ذن بودیسم ، به مدد فلسفه و روان کـاوی غـرب ، بـه ویـژه روان کاوی لکان ، سعی در شناخت حقیقت دارد. «واژه »، مجـازا زبـان ، نماینـده ی ساحت نمادین در تعابیر لکان ، است . ترکیب «وسعت بیواژه »، توصیفی از «آغاز» (beginning) و مقصد راوی شعر، نشانه ای از دوره ی پیشـازبانی اسـت کـه بـا ساحت واقع در تعابیر لکان انطباق دارد و تاکید راوی شعر برای رفتن به «وسعت بیواژه » این معنی را القا میکند که واژه (زبـان ) مـانعی در راه شـناخت اسـت و راوی شعر، سعی دارد آن را از سر راه خود بردارد.
خلاصه ماشینی:
"لکـان ایـن دوره را کـه در واقـع ، دوره ی پیشازبانی یا پیشانمادینی است ، به ساحت واقع تعبیر میکند و معتقد است که انسـان بـا آموختن زبان ، وارد ساحت نمادین میشود و از ساحت واقع جدا میگردد و دست رسی انسان به آن ساحت با آموختن زبان ، منقطع میشود؛ زیرا از آن پس ، نوع ارتبـاط انسـان با پدیده ها از مجرای نشانه های ذهنی و زبانی اسـت و هنگـام یـادکردن از یـک شـیء، تصور ذهنی از شیء، جایگزین خود شـیء مـیگـردد.
بـه خـاطر آوردن روزگار پیشازبانی و پیوستگی با مادر(در این شعر، طبیعت دوره ی پیشازبانی) که راوی در دوران مدرن به سبب تسـلط «سـاحت خیـالی» و «سـاحت نمـادین »، آن را از دست داده (فقدان )، او را اندوهگین کرده است ؛ امری که این شعر به طور کلی نمایشـی از بازگشت به آن جا (آغاز) را در ساحت نمادین سامان میدهد: شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه ها میگذرد.
تفـاوت راوی شعر به عنوان یک سوژه با دیگران که در این شعر با عنوان «مـردم شـهر» از آنـان نام برده میشود، در این است که آنان در این روزگار شب گون مـدرن ، بـه علـت قـرار گرفتن در «ساحت خیالی»، به جلوه های طبیعت دوره ی پیشازبانی (آغاز)، بیتوجهنـد و آن جلوه ها را نمیبینند؛ اما راوی که مانند یک روان کـاو بـه پدیـده هـای پیرامـون خـود مینگرد، میداند که ساحت خیالی و نمادین ، بین او و ساحت واقع ، مانع ایجاد کرده اند؛ بنابراین ، تلاش میکند به «آغاز» (ساحت واقع ) بـرود؛ یعنـی همـان جـایی کـه پـیش از روزگار نمادین و خیالی، است ."