چکیده:
به ویژه بر اساس آثاری که هگل در آن ها مستقیما به اسپینوزا اشاره می کند (مانند منطق و درس گفتارهای تاریخ فلسفه). ما در این تحقیق می کوشیم کار دشوارتری انجام دهیم: مفاهیم اسپینوزایی کتاب اخلاق را دقیقا در همان مقطعی از فلسفه هگل ردیابی می کنیم که هیچ نامی از اسپینوزا در میان نیست، یعنی در پدیدارشناسی روح. جست وجو در زبان های متفاوت نشان می دهد که هیچ کتاب یا مقاله ای تاکنون پژوهش خود را مشخصا و منحصرا بر این موضوع متمرکز نکرده است و تحقیق زیر از این حیث، نوآورانه است. ما در این تحقیق پس از بیان مقدمه ای کوتاه درباره نسبت آثار هگل با اسپینوزا، به استخراج و واکاوی تقابل هایی از قبیل جوهر اسپینوزایی ـ روح هگلی، ماشین انگاری (mechanism) اسپینوزایی ـ اندام وارگی (organism) هگلی و سرمدیت اسپینوزایی-تاریخیت هگلی می پردازیم و درنهایت نشان خواهیم داد که پدیدارشناسی روح چگونه اخلاق اسپینوزا را به شیوه ای هگلی رفع کرده است
خلاصه ماشینی:
")ibid ﻏﺮبﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻨﻴﺎدی، ﺳﺎل ﭼﻬﺎرم، ﺷﻤﺎرة اول، ﺑﻬﺎر و ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 2931 6 ردﻳﺎﺑﻲ و واﻛﺎوی ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﺳﭙﻴﻨﻮزاﻳﻲ در ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ روح ﻫﮕﻞ ﻫﻤﻴﻦﺟﺎ ﻣﻲﺗﻮان رﻳﺸﺔ اﺻﻠﻲ راﺑﻄﺔ دوﺳﻮﻳﻪ و ﻧﻮﺳﺎﻧﻲ ﻫﮕﻞ ﺑﺎ اﺳـﭙﻴﻨﻮزا را درﻳﺎﻓـﺖ؛ از ﻳﻚ ﺳﻮ، ﻫﮕﻞ ﺧﻮد را اﺳﭙﻴﻨﻮزاﻳﻲ ﻣﻲداﻧﺪ ﭼﺮا ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﺎور ﻫﮕﻞ، اﺳﭙﻴﻨﻮزا ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﻲ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ اﺛﺒﺎت ﺣﻘﻴﻘﻲ ﺟﻮﻫﺮ دﺳﺖ ﻳﺎﻓﺖ، اﻣﺎ از ﺳـﻮی دﻳﮕـﺮ، اﺳـﭙﻴﻨﻮزا را ﻣـﻮرد اﻧﺘﻘـﺎد ﻗـﺮار ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺟﻮﻫﺮش ﻣﺮﺣﻠﺔ آﺧﺮ ﻧﻔﻲ دﻳﺎﻟﻜﺘﻴﻜﻲ را ﭘﺸـﺖ ﺳـﺮ ﻧﮕﺬاﺷـﺖ و ﺑـﻪ ﭼﻨـﺎن ﺻﻠﺒﻴﺘﻲ دﭼﺎر ﺷﺪ ﻛﻪ ﺳﺮ از ﺳﺮﻣﺪﻳﺖ اﻧﺘﺰاﻋﻲ درآورد و ﺳﻮﺑﮋﻛﺘﻴﻮﻳﺘﻪ را ﺑﻪ ﻛﻠﻲ از دﺳﺖ داد.
ﻏﺮبﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻨﻴﺎدی، ﺳﺎل ﭼﻬﺎرم، ﺷﻤﺎرة اول، ﺑﻬﺎر و ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 2931 41 ردﻳﺎﺑﻲ و واﻛﺎوی ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﺳﭙﻴﻨﻮزاﻳﻲ در ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ روح ﻫﮕﻞ درواﻗﻊ در اﻳﻦ ﺧﺼﻮص اﺳﭙﻴﻨﻮزا ﻧﻪﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻄﺢ اﻳﺪة دﻳﺎﻟﻜﺘﻴﻜﻲ ﻫﮕﻞ ﻧﻤﻲرﺳـﺪ، ﺑﻠﻜـﻪ ﻫﻨﻮز ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻃﺒﻴﻌﺖ و ﺳﻮژة ﻛﺎﻧﺘﻲ ﻧﻴﺰ دﺳﺖ ﻧﻴﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
ﻫﮕﻞ ﺑﺎ اﻧﺘﻘﺎد ﺑﻪ اﻳﻦ روﻳﻜﺮد، در ﻧﺎﻣﻪاش ﺑﻪ ﺷﻠﻴﻨﮓ ﺻﺮﻳﺤﺎ وی را ﺑﻪ داﺷﺘﻦ ﻣﻮﺿﻌﻲ اﺳﭙﻴﻨﻮزاﻳﻲ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ: »ﺗﻔﺎوت ﻣﺎ را در ﭼﻨﺪ ﻛﻠﻤـﻪ ﻣـﻲﺗـﻮان ﺧﻼﺻﻪ ﻛﺮد: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ، ﻣﻦ ﻣﻲﮔﻮﻳﻢ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺗﻤﺎﻳﺰﻫﺎی ﻛﻤﻲ وﺟﻮد دارد، اﻣﺎ درواﻗـﻊ ﻏﺮبﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻨﻴﺎدی، ﺳﺎل ﭼﻬﺎرم، ﺷﻤﺎرة اول، ﺑﻬﺎر و ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن 2931 61 ردﻳﺎﺑﻲ و واﻛﺎوی ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﺳﭙﻴﻨﻮزاﻳﻲ در ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ روح ﻫﮕﻞ اﻳﻦ ﭼﻴﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻣﻲﮔﻮﻳﻲ و درﺳﺖ از ﻫﻤﻴﻦ روﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ دﺳﺘﮕﺎه ﺗـﻮ را ﻧﺎدرﺳـﺖ ﻣﻲداﻧﻢ ..."