چکیده:
کتاب ویران آخرین مجموعه داستان ابوتراب خسروی است و نشان می دهد نویسنده همچنان در پی فضا و شگردهای تازه و تکمیلی در داستان نویسی است. سبک پسامدرنی که به کمک کلمه ایجاد می کند، سبب پیچیدگی داستان های این مجموعه شده است. برای دریافت اسباب این پیچیدگی و فهم و تحلیل متن، با استفاده از عناصر غیرروایی، دلالت ضمنی نشانه ها و تقابل دوگانه ای که در کنش دلالت وجود دارد، به تحلیل ژرف ساخت داستان ها پرداخته ایم. ژرف ساخت داستان ها، مقابله با زمان به منظور براندازی یا بی اعتبار کردن آن است که با روش ها و موضوعاتی چون تداوم نسل، آموزش، تکرار حادثه در تابلو و آلبوم، تکرار زندگی و مرگ در قالب بازی، خاطره در خاطره آوردن و بازسازی زندگی در ذهن، پایدار ساختن عشق با کشاندن آن به کتابت، روی آوردن به فال گو و کف بین، و با ترکیب ویرانی و آبادسازی در قالب کلمات، به تکرار و چرخه ای کردن حوادث برای نیل به بی اعتبار ساختن زمان یا تفوق بر تجلی های آن می پردازد.
خلاصه ماشینی:
ﺑﺮای ﻧﺸﺎن دادن ﺑﺎزی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه در ﻗﺎﻟﺐ راوی ﺑﻪ ﻧﻮﺷـﺘﻦ ﻣـﺎﺟﺮا اﺷﺎره ﻣﻲﻛﻨﺪ: راوی، ﻧﻮﺷﺘﻦ رواﻳﺖ ﺑـﺮ دار ﻛﺸـﻴﺪن ﺧـﻮدش را ﺑـﻪ ﻋﻬـﺪة ﺷـﻤﺎﻳﻞ ﺧـﻮد ﻣﻲﮔﺬارد )ﺧﺴﺮوی، 8831: 54( و ﻛﺎرﺑﺮد اﻓﻌﺎل دووﺟﻬﻲ ﻣﺎﺿﻲ و ﻣﻀﺎرع در ﻛﻨﺎر ﻫﻢ )ﻫﻤـﺎن: 35-05 و65-55( ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻤﺎﻳﻞﻧﻮﻳﺴـﻲ اﺳـﺖ.
ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﺻﺮار راوی ﺑﺮ ﺑﺎزی ﺑﺎ ذﻛﺮ اﻟﻔﺎﻇﻲ ﻣﺜﻞ ﺑﺎزی ﻛﺮدن ﭼﻨﺪ ﺑﺎر ﺗﻜﺮار ﺷﺪهاﺳـﺖ و در رواﻳﺖ اﺻﻠﻲ داﺳﺘﺎن ﻳﺎ ﺑﺎزی اﺻﻠﻲ، ﻳﻌﻨﻲ ﻣﺤﺎﻛﻤﺔ ﻗﺎﺗﻞ ﭘﺪر ﻛـﻪ ﺧـﻮدش اﺳـﺖ، ﺑـﻪ ﮔﻮﻧﻪای ﺑﻪ ﺑﺎزی ﺑﻮدن آن اﺷﺎره ﻣﻲﻛﻨﺪ: »ﻣﻌﻤﻮﻻ در ﺷﺐ ﻧﺸﻴﻨﻲﻫﺎیﺷﺎن ﺟﻠﺴﺔ ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ.
اﺻﻞ داﺳﺘﺎن ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻣﺮگ ﭘﺪر اﺳﺖ و ﻧﻮﻋﻲ ﻛﻢ ﺷﺪن اﻓﺮاد، اﻣﺎ در ﺑـﺎزیﻫـﺎ ﺑﻪﺟﺎی ﻣﺮدهﻫﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎﻳﻞ اﻓﺮاد را ﻗﺮار دﻫﻨﺪ؛ از اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ: ﻛﺎری ﻛﺮدهاﻧﺪ ﺗﺎ ﻫﻤﺔ آن ﭘﻴﻚﻧﻴﻚ ﺑﺪل ﺷﻮد ﺑﻪ ﻳﻚ ﭼﻨـﻴﻦ روزی ﻃـﻮﻻﻧﻲ ﻛـﻪ ﻫـﺮ ﺟـﺎﻳﺶ ﻛـﻪ ﭘﺮﺳﻪ ﻣﻲزﻧﻲ، ﻓﻮﺟﻲ از ﺧﻮﻳﺶﻫﺎ و رﻓﻘﺎ ﺷﺎﻧﻪ ﺑـﻪ ﺷـﺎﻧﻪ از ﻛﻨـﺎرت ﻣـﻲﮔﺬرﻧـﺪ ﻛـﻪ ﺳـﺎلﻫﺎﺳـﺖ ﭘﻴﺪاﻳﺸﺎن ﻧﻴﺴﺖ...
ﻳﻌﻨﻲ ﻳﻚ رواﻳﺖ از ﺗﺼﻮری ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ ﻳﺎ ﺗﻮﺟﻴﻬﻲ- ﺗﺤﻘﻴﻘﻲ درﺑﺎرة ﻣﺒﺎرزه ﺑﺎ زﻣﺎن )اﻟﻴﺎده، 8731: 851( ﺑﺎ زﺑﺎن ﻗﺼﻪ و ﺑـﺎ ﺗﻜﻴـﻪ ﺑـﺮ رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﻣﺮدﻣـﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧـﺎم اﺷﺨﺎص ﺑﺎ دﻗﺖ ﻋﻠﻤﻲ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه )ﻣﺜﻞ ﻧﺎﻫﻴﺪ ﻳﺎ ﻧﺎم ﺑﻠﻘﻴﺲ و ﻗﺎﺻـﺪ داﺷـﺘﻦ وی( و در ﻋﻴﻦ ﺣﺎل ﺳﺒﻚ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﻲ ﺧﺴﺮوی ﻫﻢ ﺗﻜﺮار ﺷﺪهاﺳﺖ، ﭼﻮن ﻣﺎدر ﻫﻤﺎن ﺑﻠﻘﻴﺲ اﺳـﺖ و ﻗﺎﺻﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ دوی آﻧﻬﺎ ﭘﻴﺎم ﻣﻲدﻫﺪ؛ در اول داﺳﺘﺎن ﻗﺎﺻﺪ ﺑﻪ ﻣﺎدر ﭘﻴﺎم ﻣﻲدﻫﺪ و در آﺧﺮ داﺳﺘﺎن ﺑﻠﻘﻴﺲ ﻗﺎﺻﺪ را ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﻲﻛﻨﺪ.