چکیده:
در این مقاله کوشش شده است تا ساحت های دین و هنر به مثابه حوزه گردش ایده نمایانده شده و با بیان رابطه هر یک با فضای اجتماعی و نسبت هر یک با قدرت، در ابتدا بر اساس مبانی نظری پی یر بوردیو امکان تحولات ساختاری در هر یک از این میدان ها طی تکوینی تاریخی نشان داده شود. با نگاهی تاریخی، سعی در نشان دادن این نکته بوده است که در سپهر سنتی، درآمیختگی دین و هنر به قسمی بوده است که جداسازی این دو از یکدیگر ناممکن می نماید و اصولا هنر دینی و دین آمیخته با هنر بوده است و مناسبات میدان های دین و هنر بر اساس همین درآمیختگی قابل فهم است. از سوی دیگر، برآمدن هنر مدرن براساس ایجاد تفکیک حوزه های متفاوت اجتماعی منتج از مدرنیته، منجر به استقلال هرچه بیشتر این میدان ها از هم شد. این امر که با گسترش دنیوی شدن صورت گرفت، هرچند صبغه دینی هنر را کاست، ولی به جای آن هنر را گاه در مقام والای رهایی بخشی قرار داد. با این همه، لازم است که نسبت این امر با فرایند دنیوی شدن سنجیده شود. امری که امروز نیز در باز- افسون زدایی جهان مدرن در قالب نشاندن هنر به جای دین در کار است.
This paper tries to show religion and art as fields of idea exchange. By stating the relationship of them to social space and power based on the theoretical principles of Pierre Bourdieu، we show the possibility of structural changes in these fields during a historical genesis. Art and religion have traditionally been mixed and it was impossible to separate them until the modern era. Because of this، religion and art were understandable by this mixture. But modernity separated social fields such as art and religion and the rise of modern art lead to the independence of these fields. Because of secularization، art lost its religious aspect but find a new one: emancipation. This paper tries to show religion and art as fields of idea exchange. By stating the relationship of them to social space and power based on the theoretical principles of Pierre Bourdieu، we show the possibility of structural changes in these fields during a historical genesis
خلاصه ماشینی:
" ﻫﻤﭽﻨﺎن ﻛﻪ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی از ﻣﻨﻈـﺮ ﻣـﺎرﻛﺲ ﺑﺮﺳـﺎﺧﺖ آﮔـﺎﻫﻲ ﻛـﺎذﺑﻲ ﺑـﺮای ﻃﺒﻴﻌـﻲ ﺟﻠـﻮه دادن وﺿﻌﻴﺖ ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ؛ ﺣﺎﻛﻢ ﺗﺤﺖ ﻟﻮای ﻣﺬﻫﺐ ﻳﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﺣﺎﻛﻢ ﻧﻴﺰ در ﭘﻲ آن ﺑﺮ ﻣﻲآﻣـﺪ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻫﻨﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ را ﺻﻮرت دﻫﺪ و ﺟﻠﻮهﻫﺎی ﺗﺨﻴـﻞ و ﻣﻔﺎﻫﻤـﻪ ﻫﻨـﺮ را ﻛـﻪ در ﻧﻬﺎﻳـﺖ ﺑـﻪ ﺑﻌـﺪ 31 اﺣﺴﺎس زﻳﺒﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻲ اﻧﺴﺎن راﺟﻊ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﮔﺮﻓﺘـﻪ و در ﻓﻘـﺪان ذﻫﻨﻴـﺖ ﻧﻘـﺎد ﻋﻘﻼﻧـﻲ و ﻓﺮدﻳﺖ، از آﺛﺎر ﻫﻨﺮی ﻣﺤﻤﻠﻲ ﺑﺮای ﺑﻴﺎن اﻳﺪهﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺑﺮاﻧﮕﻴﺨﺘﻦ اﺣـﺴﺎس دﻳﻨـﻲ و ﻃﺒﻴﻌـﻲ ﺟﻠﻮه دادن وﺿﻌﻴﺖ ﻣﻮﺟﻮد ﺑﻬﺮه ﺑﺒﺮد.
ﻣﺸﺨﺺ اﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ ﺑﺮای ﻫﺮ ﻛﺪام از دو ﺣﻮزة دﻳـﻦ و ﻫﻨﺮ ﻗﻠﻤﺮوﻫﺎی ﻣﺠﺰاﻳﻲ در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ، در ﻃﻮل دورة ﺳﻨﺖ اﻳﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻗﺪرت ﻣﻌﻨﺎﺑﺨﺸﻲ ﺧﻮد در ﭘﻲ دﺳﺖاﻧﺪازی ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎه ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺎﻟـﺐ در ﺣـﻮزه ﻫﻨـﺮ ﺑـﺮ آﻣـﺪه اﺳﺖ و ﺑﺴﻴﺎر ﻧﻴﺰ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻮده اﺳﺖ: »ﻣﺎ ﻫﻨﺮ ﻏﻴﺮدﻳﻨﻲ ﻧﺪارﻳﻢ، ﻫﻤﺎن ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﻗـﻮل ﻋﺮﻓـﺎ ﻋﻠـﻢ ﻏﻴﺮدﻳﻨﻲ ﻧﺪارﻳﻢ.
32 ﻣﻼﺣﻈﻪای ﺗﺎرﻳﺨﻲ درﺑﺎره ﻣﻨﺎﺳﺒﺎت ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻧﻬﺎدﻫﺎی دﻳﻦ و ﻫﻨﺮﻫﺎ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ اﻳﻦ ﻛﺸﻤﻜﺶ در درون دﻧﻴﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑـﻴﻦ دوﮔﺎﻧـﻪ ﻫﻨـﺮ و دﻳـﻦ ﻫﻤـﻮاره ﺑﺮﻗﺮار ﺑﻮده اﺳﺖ و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻧﻴﺰ ﻫﻨﺮ دﻳﻨﻲ ﭼﻮﻧﺎن ﭘﺎﺳﺨﻲ در ﺧﻮر ﺑﺮای ﺣﻞ اﻳﻦ ﻣﻌـﻀﻞ ﭘـﻴﺶ- ﻧﻬﺎده ﺷﺪه اﺳﺖ.
ﺑﺮای اﻃﻼع ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻣﻴﺪان رک: 1,901 ,Martin, John levi (2003) "What is field theory?" in The American Journal of Sociology ﻧﻴﺰ، ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻮردﻳﻮ رک: Swartz, David (1997) Culture and Power, The university of Chicago press ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﺮای اﻃﻼع ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﻮردﻳﻮ اﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ در ﻓﺎرﺳﻲ در دﺳﺘﺮساﻧﺪ: - ﭘﺮﺳﺘﺶ، ﺷﻬﺮام )5831( ﺻﻮرتﺑﻨﺪی ﻣﻴﺪان ﺗﻮﻟﻴﺪ ادﺑﻲ در اﻳﺮان، رﺳﺎﻟﻪ دﻛﺘﺮی، داﻧﺸﻜﺪه ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان - ﺟﻨﻜﻴﻨﺰ، رﻳﭽﺎرد )58831( ﭘﻲﻳﺮ ﺑﻮردﻳﻮ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻟﻴﻼ ﺟﻮاﻓﺸﺎﻧﻲ و ﺣﺴﻦ ﭼﺎوﺷﻴﺎن، ﻧﻲ - ﺑﻮردﻳﻮ، ﭘﻲﻳﺮ )1831( ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻛﻨﺶ ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﺮﺗﻀﻲ ﻣﺮدﻳﻬﺎ، ﻧﻘﺶ و ﻧﮕﺎر 52 ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد."