چکیده:
مقاله حاضر درباره رابطه صادق هدایت و حزب توده ایران و تاثیر گفتمان چپ به واسطه این حزب بر آثار دوره دوم هدایت، یعنی آثاری که در دهه 1320 نوشت، به خصوص حاجی آقا است. در این مقاله، نشان می دهیم که چگونه گفتمان حزب توده در زمینه سرمایه داری بر نحوه شکل گیری شخصیت حاجی آقا در مقام تیپ سرمایه دار موثر بوده است. به عبارتی، چگونگی برساخته شدن یک شخصیت را از خلال گفتمانی مسلط نشان می دهیم و مشخص می کنیم که آنچه در این رمان خلق می شود، نه بازنمایی آدمی مشخص در واقعیت بیرونی ، که بازنمایی قواعد چگونه دیدن چنین آدمی است. در این مقاله، نشان می دهیم که چگونه گفتمان حزب توده در زمینه سرمایه داری بر نحوه شکل گیری شخصیت حاجی آقا در مقام تیپ سرمایه دار موثر بوده است. به عبارتی، چگونگی برساخته شدن یک شخصیت را از خلال گفتمانی مسلط نشان می دهیم و مشخص می کنیم که آنچه در این رمان خلق می شود، نه بازنمایی آدمی مشخص در واقعیت بیرونی ، که بازنمایی قواعد چگونه دیدن چنین آدمی است.
This paper is concerned with the relationship between Sadegh Hedayat and the Tudeh party and the party’s influence on his works written after 1942، particularly Hadji Agha. We aim to show how leftist discourse has influenced Hedayat. In other words، we demonstrate how a character is constructed by an overruling discourse and that what is created in this novel is not a real man in the real world but a representation of the rules which determine how he can be seen. This paper is concerned with the relationship between Sadegh Hedayat and the Tudeh party and the party’s influence on his works written after 1942، particularly Hadji Agha. We aim to show how leftist discourse has influenced Hedayat. In other words، we demonstrate how a character is constructed by an overruling discourse and that what is created in this novel is not a real man in the real world but a representation of the rules which determine how he can be seen
خلاصه ماشینی:
"اﻳـﻦ ﺑﻴـﻨﺶ ﺣﺘـﻲ در دﻳـﺪﮔﺎهﻫـﺎی ﻣﻨﺘﻔـﺪ ادﺑـﻲ و ﻓﻴﻠـﺴﻮف ﻣﺎرﻛﺴﻴﺴﺖ، ﻓﺮدرﻳﻚ ﺟﻴﻤﺴﻮن، ﭘﺎﻳﺪار ﻣﺎﻧـﺪه اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑـﻪرﻏـﻢ ﺑﻬـﺮهﮔﻴـﺮیاش از ﻣﻨـﺎﺑﻊ دﻳﮕـﺮ ﻏﻴﺮﻣﺎرﻛﺴﻴﺴﺘﻲ ﭼﻮن آرای ﻓﺮوﻳﺪ و ﻻﻛﺎن، ﺑﺎز ﻗﺎﺋﻞ ﺑـﻪ ﻧﻴﺮوﻳـﻲ ﺗﻌﻴـﻴﻦ ﻛﻨﻨـﺪه در ﭘـﺲ رﻓﺘﺎرﻫـﺎ و ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎی داﺳﺘﺎﻧﻲ رﻣﺎن اﺳﺖ و ﻣﺜﻼ ﻧﻴﺮوی ﻣﻬﻴﺐ و وﻳﺮاﻧﮕﺮ ﻫﻴﺖ ﻛﻠﻴﻒ، ﻗﻬﺮﻣﺎن ﺷـﺮﻳﺮ رﻣـﺎن واﺗﺮﻳﻨﮓ ﻫﺎﻳﺘﺰ از اﻣﻴﻠﻲ ﺑﺮوﻧﺘﻪ، را ﻧﺸﺎﻧﻲ از ﺧﻮد ﺳﺮﻣﺎﻳﻪداری ﺑﻲرﺣﻢ و ﺧـﺸﻦ ﻣـﻲداﻧـﺪ )راﺑـﺮﺗﺲ، 6831 :021( اﻳﻦ ﻧﮕﺮش درﻛﻞ واﻗﻌﻴﺖ را اﻣﺮ ﻣﺴﻠﻢ و ﻗﻄﻌﻲ و ﻣﺸﺨﺼﻲ ﻣﻲداﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺮون از زﺑﺎن و ﺑﻴـﺮون از ادراک آدﻣﻲ وﺟﻮد دارد.
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﻴﺮی اﮔﺮ ﻣﺎرﻛﺲ در ﻣﺎﻧﻴﻔﺴﺖ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﺘﻲ از ﺷﺒﺢ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ ﺳﺨﻦ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ اروﭘﺎ ﺳﺎﻳﻪ اﻓﻜﻨـﺪه اﺳﺖ )راﻳﺖ ﻣﻴﻠﺰ، 2831: 27(، در ﻓﺎﺻﻠﺔ ﺳﺎلﻫﺎی 0231ﺷﻤﺴﻲ ﺗـﺎ ﻛﻮدﺗـﺎی 82 ﻣـﺮداد 2331 ﺷﻤﺴﻲ و ﺣﺘﻲ ﺗﺎ ﻣﺪتﻫﺎ ﭘﺲ از آن ﻣﻲﺗﻮاﻧﻴﻢ از ﺷﺒﺤﻲ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﻛـﻪ ﺑـﺮ ﻓـﻀﺎی ﺳﻴﺎﺳـﻲ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﺣﻴﺎت ﻓﻜﺮی اﻳﺮان ﺳﺎﻳﻪ اﻓﻜﻨﺪه ﺑﻮد: ﺷﺒﺢ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴﻢ روﺳﻲ ﻛﻪ ﺣﺰب ﺗﻮده ﻧﻤﺎﻳﻨـﺪﮔﻲ آن را ﺑﺮﻋﻬﺪه داﺷﺖ و ﻣﻲﻛﻮﺷﻴﺪ ﺳﻴﺎدت ﺧﻮد را در ﻋﺮﺻـﻪﻫـﺎی ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮﻧﻲ از ﺟﻤﻠـﻪ ﻓﺮﻫﻨـﮓ و ادﺑﻴﺎت ﺗﺤﻜﻴﻢ ﺑﺨﺸﺪ و در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن، ﺣﺘﻲ ﺑﺮ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪة ﺗﻜﺮوﻳﻲ ﻣﺜﻞ ﺻﺎدق ﻫﺪاﻳﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﮔﺬاﺷﺖ، ﺑﻪﻧﺤﻮی ﻛﻪ ﻫﺪاﻳﺖ ﺑﻲآﻧﻜﻪ ﺑﻪﻋﻀﻮﻳﺖ ﺣﺰب ﺗـﻮده درآﻳـﺪ -ﺑـﻪ رﻏـﻢ ﺗـﻼش ﻓـﺮاوان اﻳـﻦ ﺣـﺰب )دﻫﺒﺎﺷﻲ، 7831: 663( -آﺛﺎری ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﮔﺎه ﺑﺎ ﻋﻨﻮانﻫﺎی ﻣﺴﺘﻌﺎر آﻧﻬﺎ را روزﻧﺎﻣﻪﻫﺎ و ﻧـﺸﺮﻳﺎت واﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪﺣﺰب ﺗﻮده و ﮔﺎه ﺑﺎ ﻧﺎم ﺧﻮد ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﻲﻛﺮد."