چکیده:
تغییر در محیط درونی و بیرونی ، به ویژه در عرصه های جهـانی ماننـد جهـانی شـدن ، همـواره جامعه ی اطلاعاتی و جوامع روستایی را با تهدیدها یا فرصت هایی روبه رو می کند. به همین دلیل تدوین برنامه های مناسب و براساس اصول توسعه ی پایـدار، مـی توانـد یکـی از راهکارهـای اساسی و موثر در این زمینه باشد. در این چارچوب ارزیابی جایگاه برنامـه ریـزی روسـتایی در برنامه های ملی ، بر اساس اصول توسعه ی پایدار و عدالت مکانی در ابعاد اقتصادی ، اجتمـاعی و محیطی در پهنه ی ملی ، برای مدیریت و برنامه ریزی توسعه ی پایدار روسـتایی یـک ضـرورت اجتناب ناپذیر است . بر این اساس ، در این نوشتار تلاش شد تـا بـا روش شناسـی تحلیلـی ـ توصیفی ، ابتدا اصول و مبانی نظری برنامه ریزی توسعه ی پایدار روسـتایی و شـاخص هـای آن استخراج و به منزله ی معیارهای تحلیل محتوایی برنامه های توسعه بعد از انقلاب ، در چـارچوب مدل ارزیابی تعالی سازمانی EFQM قرار گیرد. سـپس پرسـش نامـه ای طراحـی و در اختیـار خبرگان و متخصصان حوزه ی برنامه ریزی و توسعه ی روستایی قرار گرفت کـه از مجمـوع ٣٠ پرسش نامه ، ١٤ مورد از آنها مبنای تحلیل قرار گرفت . نتایج به دست آمده از تحلیل ها نشان داد که با وجود افزایش سطح توجه به توسعه ی پایدار روستایی در برنامه های بعـد از انقـلاب کـه بیشترین آن در برنامه ی چهارم توسعه مشاهده می شود، اما این توجه بر اساس ساختار مـدل تعالی سازمانی ، در تمام ابعاد پایین تر از میانگین است و نشان می دهد که در برنامه ها، عناصـر توانمندساز در باور خط مشی گذاران و برنامه ریزان برای نهادینـه کـردن پایـداری بـه درسـتی شناخته نشده است و مدیریت اجرایی از ظرفیت لازم برای اجرای پایداری برخوردار نیست .
خلاصه ماشینی:
در اين چارچوب ، پرسش هاي اساسي پژوهش عبارتند از: آيا در برنامه هاي توسعه بعد از انقلاب ، به نقش و جايگاه روستا و برنامه ريزي توسعه ي پايدار روسـتايي توجـه شـده است يا نه ؟ آيا خط مشي هاي برنامـه هـاي توسـعه ي پـنج سـاله بعـد از انقـلاب ، بـه عنـوان چـارچوب و مبنـاي برنامـه ريـزي و خط مشي گذاري براي توسعه ي روستايي در راستاي توسعه ي پايدار تدوين شده است ؟ مباني نظري چهارچوب مفهومي شناسايي معرف هاي توسعه ي پايدار با توجه به سؤال ها و روش شناسي پژوهش ، بايد گفت که مفهوم توسعه ي پايدار را به روش هاي گوناگون در قالب مفاهيم متنوعي چون ، بيان چشم اندازها (٥٦٩ :١٩٩٣ ,Greed &Lee )، تبادل ارزش ها (٥١ :١٩٨٩ ,Clark)، توسعه ي اخلاقي ، بازسازماندهي اجتماعي ، فرآيند تحول به سمت آينده ي بهتر، عدم به مخاطره انـداختن کيفيـت محـيط زيسـت (صـرافي ، ١٣٧٨: ١٢؛ ٣ :١٩٩٩ ,Overton ;٩٨ :١٩٩٨ ,Avijit)، توانمندسازي مردم ، ايجاد ظرفيت هاي جديد، احترام به اطلاعات و دانش بومي ، افزايش آگاهي ها و اطلاعات (زاهـدي مازنـدراني ، ١٣٨٤؛ ٣١ :١٩٩٧ ,Abrahamson ;٢٠٠٤ ,Dobie)، رساندن انسان به مرحله ي رضايت از زندگي خويش (١٩٩٦ ,Escap) و آزادي انتخاب و برابري در دسترسي به فرصت هـا (١٩٦ :١٩٩٧ ,Axinn And Axinn)، مي توان تلقي کرد که همگي به نوعي تبيين کننده ي ايده محوري توسعه ي پايدار، يعني برآورده ساختن نيازهاي نسل حاضر با در نظر گرفتن نياز نسل هاي آتي است (٥ :١٩٨٧ ,WCED).