چکیده:
تفسیر هایدگر از افلاطون مربوط به دوره دوم اندیشه وی موسوم به چرخش است. او در کتاب آموزه افلاطون در باب حقیقت به تفسیر تمثیل غار افلاطون می پردازد. هایدگر در این کتاب از طریق واسازی سنت مابعدالطبیعی در افلاطون به ارائه نظر خود می پردازد. پیش از آن در هستی و زمان نیز به مسئله حقیقت پرداخته بود. در آن جا حقیقت به معنای مطابقت و حقیقت به معنای آشکارگی را دو معنا از حقیقت در طول هم می دانست که اولی شرط تحقق دومی بود. لیکن در دوره چرخش این دو معنا را مقابل هم قرار داده، به معنا یا برداشت دوم اصالت بخشید. به نظر هایدگر فیلسوفان پیشاسقراطی هستی را به مثابه امر ناپوشیده (الثس) درک می کردند اما با تمثیل غار افلاطون تغییری در ذات حقیقت روی داد و حقیقت از آشکارگی به مطابقت تبدیل شد، و این آغاز مابعدالطبیعه بود. وی در کتاب آموزه افلاطون در باب حقیقت با تفسیر واسازانه تمثیل غار افلاطون به تفسیر تاریخ مابعدالطبیعه می نشیند. به نظر هایدگر تمامی صور مابعدالطبیعی حتی بشرانگاری یا فلسفه های معاصر ناشی از بسط این تغییر در ذات حقیقت است. اکنون فوری ترین وظیفه ی ما تامل کردن بر نخستین آغاز و درک فیلسوفان پیشاسقراطی از هستی است.