خلاصه ماشینی:
"بعدها، مفسرانی چون فخر رازی و ابومسلم اصفهانی که در تفسیر خود به ارائه نظر و اجتهاد پرداختند در زمان خودشان مورد اعتراض واقع شدند، اما پس از قرون پنجم و ششم تفسیر اجتهادی جایگاه مناسب خودش را پیدا کرد و تفسیر نقلی از رونق افتاده و تبدیل به مجموعه احادیث مربوط به قرآن شد که مفسر مانند یک منبع، به عنوان ابزار از آنها استفاده میکرد، یعنی دیگر تفسیر نبودند؛ البته من تفسیر طبری را با همه معایبی که دارد، تحسین میکنم، چون مانند تفسیر سیوطی و تفسیر نورالثقلین صرف نقل نیست، ابتدا ایشان آیه را ذکر کرده و آن را تفسیر میکند، سپس در مورد یکی از عبارات آیه یا تعابیر آن که مورد نزاع است میگوید: «فیه وجوه» و آن وقت قائلان به این وجوه را ذکر میکند و یک دستهبندی جالبی میآورد و در نهایت این اقوال را به چالش کشانده و صحت و سقم آنها را بیان میکند و سرانجام نظر خودش را به صورت گسترده و مفصل و عالی تبیین میکند، لذا تفسیر طبری، تفسیری نقلی توام با اعمال نظر است و نشان میدهد که نویسنده خیلی مسلط است، در حالی که سیوطی آیهای را نقل میکند و حدیث مربوط به آن را میآورد که این جور یا آن جور تعبیر کردهاند، ولی نظر خودش را در خصوص آیه بیان نمیکند.
قرار داشتند که هیچ آزادی برای آنان نبود؛ اما از قرون دوازدهم و سیزدهم به بعد دانشمندان اسلامی احساس آزادی کردند و در این بستر مناسب و آزاد، اولین نکتهای که به ذهن دانشمند مسلمان رسید این بود که قرآن مجموعه کامل است، یعنی نازل شده تا تمام مشکلات جامعه را در نظر گرفته و برای آنها راه حل ارائه دهد."