چکیده:
موضوع «عدالت اجتماعی» یکی از مباحث بسیار مهم در مکتب انسان ساز اسلام می باشد. بگونه ای که خداوند متعال هدف از بعثت انبیا را اقامه قسط و عدل توسط مردم بیان می نماید (سوره: حدید، آیه: 25). متاسفانه مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه اسلام آنچنان که شایسته است مورد توجه اندیشمندان اسلام قرار نگرفته، تا ابعاد گوناگون آن براساس نیاز جوامع انسانی تئوریزه شود. اکنون فقدان عدالت اجتماعی در میان جوامع اسلامی خود دلیل بر این مدعا است. در غرب نیز مفهوم عدالت اجتماعی حداقل از زمان ارسطو به دلیل ضرورت سازمان های اجتماعی و به عنوان موضوع و دستورالعمل سازمان های اجتماعی، مطرح بوده است. اما در سه دهه گذشته بازتاب تفکر تئوریکی آن هم در ابعاد تحلیل فلسفی و هم از نظر دلائل علمی در رابطه با تغییر شکل وضعیت رفاه، جنبه های جدید و جالبی یافته است. مفاهیم شرایط اجتماعی و مسئولیت فردی نقش مهمی را در تئوری های «عدالت اجتماعی» ایفاء می کنند و این مفاهیم از زمان منتسکیو به عنوان نقطه اتصال رشته های مختلف علوم اجتماعی مطرح بوده-اند. این مقاله تلاش دارد تا ابعاد مختلف عدالت اجتماعی را از دیدگاه های مختلف موردبررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد. و دلائل ضعف عدالت اجتماعی در بعضی جوامع اسلامی را ریشه یابی نماید.
خلاصه ماشینی:
فلاسفه سیاسی نیز غالبا معتقدند، که مساوات در گام اولیه مطلوب نیست چرا که مساوات در تضاد با مسئولیت پذیری فرد می باشد (٢٠٠٢- Acocella) بعد از قرن ١٨، مفهوم مسئولیت فردی ، توسط دورکین (Dworkin) به عنوان هسته اصلی «عدالت اجتماعی »، مطرح شدبااین استدلال که پاداش افراد، نبایدفقط در رابطه با «شرایط اجتماعی » و«مسئولیت های فردی » باشد، بلکه موقعیت های فردی نیز باید مورد توجه قرارگیرند.
به همین جهت ، «عدالت اجتماعی » را، محاسبه اصول توزیعی خاص ، برای نهادهای اصلی تعریف می کند(١٩٧٢,Rawls)، به طریقی که در تضاد مطالبات منافع میان گروه های اجتماعی ، هر گروه اجتماعی به تناسب نیاز و وظایف و تعهد خود در جامعه (استحقاق )، باید بهره مند شود.
پس قوانین اجتماعی ، باید به گونه ای تنظیم شوند که ، فقط سود گروه های خاصی از مردم را در نظر نگیرند، بلکه به طور موثر، با مفهوم «عدالت اجتماعی » برای همه طراحی شده باشند و لازم است همه افراد و نهادهای اجتماعی ، به این اصول احترام بگذارند (١٩٧٢,Rawls).
بریان بری در ارتباط با این موضوع از نقطه ارتباط میان «عدالت اجتماعی » و «عدالت فردی » به عنوان یک فضیلت انسانی سوال می کند و در پاسخ به این سوال ، به ایجاد نهادهای اجتماعی ، در نتیجه زندگی اجتماعی افراد و همکاری مشترک میان آنها در زندگی اجتماعی اشاره می نماید [همان مفهوم قرارداد اجتماعی که توسط روسو، هابز و لاک همچنین پیشینیان آنها ارسطو و افلاطون ، مطرح شد و راولز نیز آن را یکی از پایه های تئوری عدالت اجتماعی خود قرار داده است (رجوع شود به بشیریه تاریخ اندیشه های سیاسی ....