خلاصه ماشینی:
به نظر اینجانب هم اکنون چنین سؤالاتی در حوزه مطالعات انقلاب بخصوص در مورد انقلاب اسلامی مطرح شده است و مفاهیم و نظریات مربوط به این حوزه، بسیار زودتر از آنچه انتظارمیرفت، مورد چالش قرار گرفته است.
3ـ رهیافت منازعات فرهنگی (Cultural Struggle Approach): این رهیافت شاخههای متفاوتی دارد: 1ـ3ـ تفسیر و یا رهیافت چند بعدی از فرهنگ: گلدستون، فورن و گودوین که اخیرا (از 91ـ1992) به بعد به فرهنگ علاقمند شدند، به ایدئولوژی به عنوان ابزار فراکسیون مسلط تأکید دارند، یعنی ایدئولوژی را مهم و مؤثر میدانند و از اینجاست که میخواهند پیامدهای انقلاب را توضیح دهند.
این تحولات و جنبشها در اروپا چه در عالم نظر و چه در عالم عمل، تأثیر خود را بر حوزههای مطالعاتی گذاشته است بهطوریکه در حوزه جنبشهای اجتماعی دو پارادایم مسلط عبارتند از پارادایم بسیج منابع (Resource Mobilization) و پارادایم رهیافتهای شناختی .
بدون شک یکی از مهمترین حوزههای تحقیق با توجه به حساسیت مسائل توسعه و محدود بودن نقش دولت در فرایند توسعه و نظر به وقوع بیشتر انقلابها در جهان سوم، چگونگی تثبیت دولتهای پس از انقلاب و کارایی آن میباشد.
سؤال مرتبط با بحث فوق این است که آیا پس از انقلاب نابرابریها افزایش مییابند؟ برخی سعی کردهاند که بر اساس مدلی که جاناتان کلی در مورد بولیوی انجام داد، شبیهسازی (Simulation) کنند و ببینند که پس از انقلاب آیا نابرابریها بیشتر میشود یا کمتر؟ حدس اولیه این است که بر اساس نظریه کلی انقلابها نابرابری اجتماعی را بیشتر میکنند تا کمتر و حداقل اینکه نابرابریها در کل جامعه بیشتر و شکاف در جامعه عمیقتر میشود ولی شکاف در خود طبقات کمتر میشود.