چکیده:
پست مدرنیسم که در آغاز به مثابه جنبشی در هنر پدید آمد، بر همه حوزه های فلسفی، معرفتی و علمی تاثیر گذاشت . این تاثیر البته در مطالعات ارتباطی و رسانه ای دو چندان است زیرا مطالعات ارتباطی خود ماهیتی بین رشته ای دارند. نظریه های پست مدرن با عقلانیت نهفته در دیدگاه های مدرن در تناقض و تنافر اساسی است و بر وجهه فرهنگی، بومی و محلی اندیشه ها تاکید میکند. تفکر پست مدرنیستی، در این تصور که رسانه ها واقعیت را منعکس میکنند، تردید ایجاد میکند. آنچه رسانه ها در اختیار ما میگذارند، جهانی از نشانه هاست و نه دنیایی از ابژه ها؛ و نشانه ها، رونوشت و الگویی از رویدادهای واقعی هستند و آنچه ما واقعی میپنداریم ، شکل گسترده ای از آن چیزی است که رسانه ها آن را واقعی نشان میدهند. نشانه ها و تصاویر فرهنگی رسانه ها، ما را از هر سو بمباران میکنند. بودریار، با مفهوم واقعیت مجازی، و دی برد، با به کارگیری مفهوم جامعه مناظر، به رابطه یکسویه رسانه ها و انفعال تماشاگر و یا مخاطب اعتقاد دارند. از نظر آنان در گذشته رسانه ها واقعیت را منعکس میکردند اما اکنون آنها واقعیت را میسازند. ایده معروف «رسانه همان پیام » است . بیشتر با تفکر پست مدرنیستی از رسانه همسوست . برای رسانه میتوان دو ویژگی انتقال و تعیین کنندگی قائل شد. ویژگی تعیین کنندگی که از سوی آلتوسر رواج یافته ، متضمن این معناست که رسانه ها میتوانند در مقاطع متفاوت چگونگی به گفتار در آمدن یا روایت های خارج از خود را تعیین کنند. برای مثال ، در مقطعی، دستگاه رسانه در موقعیت تعیین کنندگی قرار میگیرد و مشخص می سازد کدام روایت از نظم اجتماعی، شهروندی، فرهنگ ، توسعه .... به گفتار درآید و کدام خاموش بماند. رویکرد انتقالی نوعی ویژگی مدرنیتی را نمایان میسازد و رویکرد تعیین کنندگی (رسانه همان پیام است ) نوعی ادعای پست مدرنیتی است . این نوشتار، علاوه بر بررسی رابطه میان تفکرات پست مدرنیتی و رسانه ها و توجه به دو حوزه تلویزیون و فضای سایبر، کارکردهای رسانه را نیز مورد بحث قرار داده است .
خلاصه ماشینی:
همین سه رویکرد در چیستی رسانه ها، خود پرسش های دیگری را برمیانگیزد: ـ آیا رسانه خنثی است ؟ ـ رسانه چگونه معنا را منتقل میکند؟ ـ آیا رسانه از پیام مهم تر است ؟ (یا خود پیام است ؟) این پرسش ها کمک میکنند کلان روایت های سنتی کارکرد رسانه ، همچون جایگاه آن در بین دیگر دستگاه ها (Apparatus) و نهادهای اجتماعی برای حفظ نظم ، تعریف هویت و دستیابی به توسعه و پیشرفت ، آسان تر تبیین شوند.
حال ، اگر فرض کنیم منظور از عبارت «کارکرد» پست مدرن ، لزوما تعبیری خطی و ساختاری از آن نیست ، بدین معنا که رسانه ای خاص در نقطه ای معلوم ، به نتیجه ای معلوم منجر میشود، بلکه این است که خواه ناخواه رسانه ها، در صورت مرکز زدوده خود نیز آثاری دارند (هر چند گزاره اثر ـ effect ـ نیز همین وضعیت مبهم را دارد) که به تعبیر پساساختارگرایانه ، دال (signifire) برای مدلول ها (signified) و دال های دیگر هستند باید دید تعبیر «کارکرد رسانه » در شرایط پست مدرن چه جایگاهی دارد و تفاوت آن با وضعیت مدرنیستی چیست .
از این رو کارکرد رسانه های جمعی (در الگوی ارتدوکسی) میتواند به صورت زیر باشد: ـ نظارت و مراقبت ـ همبستگی ـ انتقال فرهنگی ـ تفریح و سرگرمی ـ توسعه ـ تعریف هویت ـ کمک به جهانیشدن چنان که پیداست این کارکردها و چندین کارکرد مشابه براساس دیدگاه پساساختارگرا و پست مدرنیستی، فرا روایت ها (Metanarration) و ادعاهای آوانگاردی (Avantgard) هستند که مرکز زدوده شده و امکان پذیر نیستند.