خلاصه ماشینی:
"از این رو، با پذیرش اصالت وجود بحث حقایق متباینه مطرح میشود و سپس مبحث تشکیک وجود شکوفا میگردد و پس از آن است که سیر عقلی و فلسفی خاتمه مییابد و عارف با سیر شهودی به مبحث وحدت وجود وارد میشود و در مبحث الهیات به معنی الأخص، اطلاق ذاتی حضرت حق بیان میگردد و با پذیرش قاعدة «صرف الشیء لایتثنی و لا یتکرر» هرگونه غیری را نفی میکند و همة اشیا را نشانة ذات اقدس الله میداند و همه را سراب در برابر آب و سایهانداز در برابر شاخص معرفی مینماید.
از این رو عرفا توصیه میکنند که در تبیین نظام هستی باید توجه داشت : هر مرتبه از وجود حکمی دارد گر حفظ مراتب نکنی زندیقی شاعر میگوید: کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار دیده تماشا کنم تو را تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را تـا مـــن بـه یـک مـشـاهده شـیـدا کنـم تـو را کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را غیبت نکردهای که شوم طالب ظهور با صد هزار جلوه برون آمدی که من بالای خود در آیینة چشم من ببین چـشـمـم بــه صــد مــجـاهـده آیــنــهسـاز شد حال باید توجه کرد که اگر تشکیک وجود یک بحث فلسفی است و ــ فیلسوف با برهان عقلی به آن میرسد ــ عارف با شهود «واحد» به نظریة «وحدت شخصی وجود» نایل میآید و چگونه این اندیشه در فلسفة اسلامی تأثیر گذاشته و آن را به حکمت متعالی بدل میسازد."