خلاصه ماشینی:
"هر چند «کوژیتو» همان عقل جزئی نیست، (عقل جزئی «سوژهمدار» به معنای مدرن این واژه نیست) ولی با تسامح میتوان پذیرفت که «کوژیتو» گونهای از عقل جزئی یا استدلالی است.
اگر این داعیه را بپذیریم، باز چگونه میتوان پنداشت که سراسر تاریخ از افلاطون به این سو، فراموشی وجود بوده است، یا وجود و خدا یکسان پنداشته شده است؟ «یک یک» با «یک باشنده»، یا «خیر برین» با «دمیورژ»، یا «ورای وجود» با «وجود» (و خدای شخصی)، و یا «احد» با «واحد» (و صانع) و نزد برهمه، «نیرگونه» با «ایشوارا»، به گونهای قرین است.
6 اما آیا این جدایی، پیوستن به همان حقایق متافیزیکی نیست که در اندیشهی هیدگر دلالت بر فراموشی وجود میکند؟ پی نوشت: 1- استادیار گروه فلسفهی دانشگاه اصفهان 2- Gelassenheit 3- Denken-Danken -4 Heidegger, M (1959) "zur erörterung der Gelassenheit", Tübingen , Neske برای هیچ نخواستن، ن."