چکیده:
حقوق بین الملل عرفی در سلسله مراتب میان منابع حقوق بین الملل از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و نقش بسزایی در تنظیم روابط بین المللی و همسان سازی سیاست های رفتاری دولت ها با یکدیگر ایفا می نماید. در این بین، چندی است که نقش عوامل غیردولتی و امکان مشارکت مستقیم آن ها در فرایند شکل گیری قواعد عرفی از سوی برخی حقوق دانان به جد پیگیری می شود. گو اینکه در حال حاضر به واسطه رشد و توسعه نقش آفرینی بازیگران غیردولتی در عرصه های مختلف بین المللی، امکان مشارکت موثر این عوامل در روند ساخت قواعد حقوقی بین المللی مطرح شده است، با وجود این، سازمان های بین المللی غیردولتی و افراد، تابعان اصلی و فعال حقوق بین الملل نیستند و به نظر هنوز زمان زیادی باقی است تا بتوان صحبت از تحقق امکان فوق به میان آورد.
Customary international law, due to its particular features, has a significant position in the hierarchy of the international law sources and plays an effective and efficient role in the unification of behavioral policy of states. In the meantime, the role of non-governmental actors as well as the possibility of their direct participation in the process of the formation of customary rules has been seriously followed by the publicists. Nowadays with the extension and development of the role of non-governmental actors in the various international fields, the possibility of the effective participation of these actors has been considered in the process of formation of international law rules, but non-governmental organizations and individuals are yet not the principal and active subjects and it seems that there is a long way for the non-governmental actors that their position to be realized in the international community.
خلاصه ماشینی:
(Jennings, Sir, R, & Y, Watts, Sir, A, Oppenheim's International Law, 9th edn, Peace, Vol. 1, Oxford University Press, 1992, p.
بهزعم اکثر حقوقدانان بینالمللی، مشارکت افراد در شکلگیری حقوق بینالملل عرفی ـ بهگونهای که در مورد سازمانهای بینالمللی غیردولتی هم گفته شد ـ بهصورت غیرمستقیم قابلپذیرش است.
به اعتقاد وی در هنگام تدوین شق «ب» بند 1 ماده 38 اساسنامه دیوان بینالمللی دادگستری که بهواقع به سال 1920 برمیگردد، دولتها بهعنوان تنها تابعان حقوق بینالملل شناخته میشدند و در این خصوص هیچ چالشی وجود نداشت اما تحولات بعد از جنگ جهانی دوم از جمله شکلگیری و توسعه نظام بینالملل حقوق بشر، اشاعه سازمانهای بینالمللی اعم از دولتی و غیردولتی و تأسیس دیوان کیفری بینالمللی، نشان داد که حاکمیت دولت و رضایت آنها دیگر از آن نقش بینظیر اولیه برخوردار نیست.
( 1 ) در این ارتباط مطالب زیاد دیگری وجود دارد که بهعلت گستردگی بحث، از ارائه آنها خودداری میگردد لیکن باید توجه داشت که پروفسور اوچا گرچه از رهگذر مباحث فوق تلاش میکند تصویر واقعبینانهتری از مبانی مشارکت افراد در روند ساخت قواعد حقوق بینالملل عرفی ترسیم نماید و اساسا خود نیز موافق نقشآفرینی مؤثر افراد در این فرایند ـ بهخصوص در قلمرو حقوق بشر ـ میباشد، اما نحوه استدلالهای وی نشان میدهد که او نیز در نهایت بر واقعیتهای کنونی نظام بینالملل اذعان داشته و مسئله مشارکت فعال افراد در روند قاعدهسازی بینالمللی، موضوعی است که بهنظر میرسد فعلا در دکترین از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار نیست.