چکیده:
هابرماس با بهرهگیری از میراث فکری نظریهپردازان دمکراسی» از یونال باستان نا
مارکس و اندیشمندان لیبرال دمکراسی غرب در سراسر دوران مدرن و با بذل توجه
به نقدهای صورت گرفته نسبت به مارکسیسم کوشیده است روایت ویژه خود را از
دمکراسی درچارچوب نظام فکری خویش (عقلانپت مفاهمهای) بپروراند. توصیه
ایشان در بحث دمکراسی و عفلالیت مفاهمهای آن است نا شوه گفت وگو در
مردم رشد یابد. این شیوه باعث م یگردد تا روحیه انتفاد پذیری شهروندان افزایش
یابد. روحیه انتقادی باعث افزایش مشارکت همگانی در عرصه عصومی میگردد.
شهروندان فعال در این عرصهء این توانائی را خواهند داشت نا محیط اجتماعی
خود را سامان دهند و در یک جامعه دمکرانیک با بالا بردن توان عملی خویش
حکومت خود هداینی را بوجود آورند. این همان چیزی است که جامعه ایران در حال حاضر به آن احساس نیاز شدیدی دارد. طی این پروسه است که گروههای
داحلی با یکدیگر به گفت وگو پرداخته و ایستار حاکم بر خود را از احساسی به عقلانی تبدیل می نماید
خلاصه ماشینی:
"فهم عمیق عقلانیت مفاهمهای و نسبت آن با دموکراسی هابرماس،مستلزم سئوالاتی چند است؛ روایت ویژه هابرماس از دموکراسی چگونه است؟چگونه هابرماس تحقق خودفرمانی و خودهدایتی دمکراتیک جوامع را در چارچوب نهاد دولت-ملت در حوزه عمومی لیبرالی تبیین مینماید؟چگونه شهروندان در حوزه عمومی از طریق تبادلنظر دمکراتیک و رسیدن به اجماع عقلانی و وفاق اجتماعی حکومتی مبتنی بر اصول و قواعد دمکراسی را ایجاد میکنند؟چرا شیوه گفتوگو روحیه انتقادی شهروندان را بالا میبرد و باعث افزایش مشارکت همگانی در عرصه عمومی میگردد؟چگونه شهروندان محیط اجتماعی خود را سامان میبخشند و در یک جامعه دمکراتیک با بالا بردن توان علمی و عملی خویش حکومت خود-هدایتی بوجود میآورند؟کار ویژه حوزه عمومی در ایجاد همبستگی ارتباطی میان شهروندان چگونه به سرانجام میرسد؟آیا تنها راه ایجاد همبستگی بحثهای عقلانی-انتقادی است؟ سئوال اصلی مقاله حاضر آن است که چگونه هابرماس دمکراسی را در چارچوب اندیشه سیاسی لیبرالیزم و شاهراه روشنگری اروپا احیا مینماید؟پاسخ به این سئوال که همان فرضیه باشد عبارتست از اینکه هابرماس با یاری از متد نئوساختارگرایی و فلسفه سنتی هگل و هرمنوتیک عمیق در بازیافت جنبه کنشهای متقابل اجتماعی در حوزه عمومی بهطور مشخص بر نقش زبان در نسبت دادن شرایط تاریخی برمبنای دمکراسی خودهدایتی گفتمانی تاکید میورزد.
»(نیش کیت،1382،ص 269) هابرماس در مقاله«پیشرفت و زیست جهانی اجتماعی»با تاکید بر اهمیت بحث و گفتگوی عقلی آزادی و بیمحدودیت همگانی،مفهوم دموکراسی را«آن شکلهای نهادی از ارتباط همگانی برای پرداختن به پرسشهای علمی درباره این که انسانها چگونه میتوانند و میخواهند در وضعیت عینی توانائیهای فنی دائم در حال گسترش خود زندگی کنند»،(حقیقی،سایت نیلگون،ص 36)تعریف میکند."