چکیده:
چکیده جهانبینی نوعی برداشت و نحوۀ تفکر انسان نسبت به جهان است. نحوۀ نگرش به جهان به سه نوع دینی، فلسفی و علمی دستهبندی شده است که نسبت به هم ترتب زمانی دارند. در هستیشناسی دینی، نخستین خلقت نور الهی است. دین سرآغاز همۀ علوم است. با تمسک فلسفه و علم به دین، معرفت و حیات بشری به سمت تکامل و توسعه سیر میکند. در جهانبینی دینی، زیبایی از سرچشمۀ جمال مطلق نشئت میگیرد و ذات حق، جمیل علیالاطلاق است؛ ظل جمیل، جمیل است و محال است که جمیل نباشد. زیبایی در جهانبینی فلسفی، از دیدگاه افلاطون در خط منقسم هستیشناسی نخست در عالم مثل تعین پیدا میکند و در عالم ریاضی کم و کیف به خود میگیرد و در عالم محسوسات به تعین عینی میرسد. در جهانبینی علمی و تجربی، طبیعت و جهان خلقت دارای انتظام فضایی و زیبایی است. جهان هستی کارگاه صنع الهی است و زیباترین مخلوقات بین همۀ موجودات در خلقت انسان، پدیدار گشته است. در تعامل دین و فلسفه، حکما و فلاسفۀ اسلامی مکتب فلسفیشان را از سرچشمۀ زلال دین کسب کردهاند. در تعامل دین و علم، زبباییشناسی تجربی تحت شمول احکام الهی قرارمیگیرد و در تعامل علم و فلسفه، زیباییشناسی علمی و تجربی، مصداقی و زیباییشناسی فلسفی، کلی و دربرگیرندۀ مصادیق متعدد است. زیبایی حقیقی از دین و نظام ارزشی نشئت میگیرد و در فلسفه و علم جریان پیدا میکند و پس از ظهور زیبایی، زیبایی دینی و فلسفی و علمی در تعامل هم قرارمیگیرند و همۀ زیباییها در دین به وحدت میرسند.
خلاصه ماشینی:
زیبایی در جهان بینی فلسفی ، از دیدگاه افلاطون در خط منقسم هستی شناسی نخست در عالم مثل تعین پیدا می کند و در عـالم ریاضـی کـم و کیـف بـه خـود می گیرد و در عالم محسوسات به تعین عینـی مـی رسـد.
موضوع دین کلام الهی است و شامل «همة موجودات » است و روش دین از سرچشمة وحی تجلی پیدامی کند و از راه دل و ایمان و اعتقاد قلبی صـورت مـی گیـرد و بـا هـدایت فطرت انسان (راهنمای درونی ) از طریق پیامبران وحی (راهنمای بیرونی )، به منصـة ظهـور می رسد و برای دسترسی به دلالت کلمات وحی و اوامر و نواهی الهی از روش اصول فقـه یا منطق اصولیون استفاده می شود.
دین حـق «عبـارت اسـت از یـک قانون و راه الهی عمومی که برای تمـام امتهاسـت » (طباطبـایی ، ١٣٦٤: ٢٢٤/١٠) و در یـک عبارت کامل تر «دین ، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیـامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد بـه ایـن عقایـد و انجـام ایـن دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است » (همو، ١٣٧٨: ٤١).
هر انسان و هنرمندی که در او حق و حقیقت و کرامت و عدالت و فضیلت نفوذ کنـد، آیینة تمام نمای فضایل و مکارم ارزش های والای انسانی و خدایی می گردد و این خود ادای حق انسانیت و هنر و ارتباط با جمال و کمال و زیبایی مطلق است (نجومی ، ١٣٧٨: ١٣).
زیبایی های روحی و معنوی نیز از ناحیة جمال مطلق است و از نفخـة او به انسان حلول پیدا کرده است (مطهری ، ١٣٦٢: ٧٨).