چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل مناسبات سیاسی- نظامی شیوخ صفوی(جنید، حیدر و علی) با شروانشاهان میپردازد و در صدد ارائه رهیافتهایی به پرسشهایی است که در ذهن پژوهشگر درباره این موضوع نقش میبندد. به عبارتی بر آن است که روشن سازد چه عاملی در شکلگیری این مناسبات نقش عمده دارد و علل و انگیزههای شیوخ صفوی از تکاپوی نظامی در منطقه قفقاز و درافتادن با شروانشاهان چه بوده است؟ چرا که شروانشاهان بر ایالت شروان حکمرانی داشتند که به منزله دروازه ورود به سرزمینهای مسیحینشین قفقاز محسوب میشد. این سرزمینها از دیرباز مورد توجه حکام مسلمان در انجام سنت غزا و جهاد در «بلاد کفر» قرار داشت. شیوخ صفوی نیز با توسل به این شعار، دستاندازی به این سرزمینها را در کانون عملیات جهادی خویش قرار دادند. طبیعی است که در مسیر خود باشروانشاهان برخورد پیدا کردند که مناسبات پر تنش و ستیزهجویانه آن دو رقم خورد و شیوخ صفوی از نیل به قدرت سیاسی و تشکیل دولت که هدف نهایی و مکنون آنها بود، بازماندند اما این فصل پرماجرا از تاریخ صفویان، که با ظهور اسماعیل و غلبه بر فرخیسار شروانشاه شکلی دیگر به خود گرفت، در مرحله پس از تشکیل دولت نیز تا آنگاه که شروان به طور قطعی به قلمرو صفویه ملحق شد، ادامه یافت. یافته اصلی این پژوهش آن است که عامل سیاسی، دستیابی به قدرت و تشکیل حکومت، نقش محوری در ایجاد مناسبات شیوخ صفوی با شروانشاهان داشته است.
The present study aims at investigating the political-military relations of Safavid Sheikhs with Sharvanshahan، and also making an attempt to propose answers to the questions on the topic. In other words، it aims at shedding light on the factors playing the major roles in forming these relations، and moreover، at discovering the motives of Safavid sheikhs for their military adventures in Caucasia region، and their confrontation with Sharvanshahan Since Sharvanshahan ruled the state of Sharvan، which was considered as the entrance gate to Christian residence. These territories، from long ago، had a great attraction for the Muslim rulers for performing Jihad (holy war) in “the land of blasphemy”. By resorting to this motto، Safavid sheikhs considered the invasion of these territories the focal point of their Jihad. It is natural that in their course they had confrontation with Sharvanshahan، which ultimately led to an antagonistic relationship، and made it impossible to them to reach their ultimate goal، that was gaining political power and establishing a government. However، this eventful chapter of the Safavid history، which formed differently with the emergence of Ismail and his victory against Farokhyasar Sharvanshah، continued even after setting up a government till the time Sharvan finally joined the domain of Safavids.
خلاصه ماشینی:
موقعیتهای ممتاز پدید آمده در طریقت شامل: مقام معنوی مرشدی و سجاده ارشاد، تشکیلات، زیارتگاه، شبکه تبلیغاتی و مریدان فراوان که به همت شیخ صفی و پسرش شیخ صدرالدین به سامان رسید، توسط جانشینان بعدی شیخ صدرالدین حفظ و تقویت شد و با تغییر ایدئولوژیک تعالیم نیمه مخفی طریقت به ماهیتی آشکارا شیعی که از زمان خواجه علی آغاز شد1، روحیه جهادی و غازیگری و دستیابی به قدرت و حکومت نیز در زمره اهداف آشکار شیوخ و مریدان آنها قرار گرفت که لشکرکشیهای جنید و حیدر به منطقه قفقاز و تمرکز بر تصرف شروان طلیعه آن بود.
به عبارتی این موضوع را به بحث وارد میکند که انگیزه شیوخ طریقت صفوی به انجام عملیات نظامی و تبدیل مریدان ثناخوان و تسبیحگوی به رزمآوران سلاح بهدست و ترک شیوه پارسامنشی خانقاهنشینی به میدانداری کارزار، چه بوده است؟آیا صرفا تغییر تاکتیک شیوه تبلیغات آرام و مسالمتجویانه طریقت به شیوهای جهادی برای پراکنش افکار و عقاید خود در سطحی گسترده بوده است؟ آیا انگیزه مذهبی و توسل جستن به غزا و جهاد با کفار سرزمینهای غیرمسلمان در این مقوله دخیل بوده است تا افزون بر اشتهار اجتماعی و معنوی برای پیشوایان طریقت، از مثوبات اخروی این عمل نیز بهرهمند گردند؟ آیا دستیابی به امکانات مادی و پشتوانه مالی برای تأمین اقتصادی مریدان طریقت مورد نظر بوده است؟ یا این که به قصد کنترل شور و هیجان این صوفیان پرشور، سوق دادن آنان به تحرکات نظامی امری ناگزیر مینمود؟ و در آخر ورای این انگیزهها، آیا هدف نهایی شیوخ صفوی از تحرکات نظامی و ورود در عرصه سیاسی و آرایش قدرت موجود، دستیابی به قدرت سیاسی و بنیاد گذاشتن یک دولت با طرح و الگویی از پیش تعیین شده، بوده است؟فرضیه ای که بر بنیاد پرسش اصلی و دیگر پرسشهای برآمده قدرت تحلیل جامعی به پژوهشگر میدهد تا بتواند پاسخی اقناعی و دربر گیرنده همه پرسشهای مذکور ارائه دهد، آن است که عامل سیاسی، یعنی دستیابی به قدرت و تشکیل حکومت، نقش اصلی را در صورتبندی مناسبات شیوخ صفوی با شروانشاهان و حتی دیگر قدرتهای سیاسی موجود داشته است.