خلاصه ماشینی:
ایدههایی دربارهی تاریخ هنر هستیشناسی نیچهای و تاریخمندی هنر علی خدادادی1 اشاره: آنچه امروزه از آن بهعنوان «تاریخ هنر» یا «تاریخ ادبیات» یاد میشود دستگاه مفاهیم بزرگ و پیچیدهای است که برای ارزشگذاری آثار هنری مورد استفاده قرار میگیرد.
او ادعا میکند که در تاریخ واقعی این دو به هم ربطی ندارند و در نتیجه تاریخ نهتنها سیر توالی و پیشرفت نیست بلکه حتی فاقد آن پیوستگیای است که همیشه ذاتیاش فرض میشد.
برای روشنشدن موضوع باید به چند پرسش پاسخ داد: چرا نیچه پیوستگی تاریخ معمول و وجود امرفراتاریخی را نمیپذیرد؟ چه چیزی او را مجاب میکند که تاریخ باید گسسته باشد و رویدادها در یکتایی خودشان بررسی شوند و نه در ارتباط با یکدیگر؟ چرا او وقایع تاریخ را نشانههایی از «چیرگی» و «خواست قدرت» میداند (همان)؟ برای یافتن پاسخ باید دست نگاه داریم و به صورت اجمالی نگاهی به هستیشناسی نیچهای بیندازیم.
از مباحث بالا نتیجه میشود که کیفیت نیروها یعنی همان «قدرت» است که شکل یک نسبت را مشخص میکند و این نسبت شکل خود را به پدیدهای میدهد که در این نسبت بهوجود میآید.
جهان در شدن همیشگیاش زنجیرهی طولی و عرضی نسبتهای مختلف نیرو یعنی نمودارهای متفاوت است و تاریخ، تاریخ پدیدههایی است که نیروهایی که در یک نسبت وارد میشوند به آنها شکل دادهاند و هر نیرویی که در این نسبت تسلط مییابد یا وارد میشود معنای پدیده را تعیین میکند.
در نتیجه قدرت همان شکل نسبت بین نیروها است و نمودار آن، جهان محسوس را میسازد.