چکیده:
مانی به دلیل بینش گنوسی و عرفانی خود، اهمیت زیادی برای خرد قائل بود. آیین مانوی مانند همه مکاتب عرفانی بر این اندیشه مبتنی بود که جان انسان گوهری ایزدی دارد که در زندان ماده گرفتار شده است. باید همه نیرو را به کار گرفت و آن را از این اسارت نجات داد و به وطن اصلی بازگرداند. خرد و آگاهی، مهم ترین تکیه گاه جان انسان در فرایند دشوار نجات و رستگاری است. جان، نوری است که اهریمن از جهان روشنی دزدیده و با خلق انسان و تعبیه آن در تن انسان کوشیده است که امکان بازگرداندن آن را برای نیروهای روشنی ناممکن سازد. جان نیز فراموش کرده است که وطن او نه این مغاک اهریمنی که جای دیگری است. به همین سبب، ایزدان مهمی چون خردیشهریزد و بهمن بزرگ و فرشته روشنی از قلمرو نور به یاری انسان شتافتند. آنها با سلاح خرد، گوهر انسان را به او یادآوری کردند و از طریق پیامبران، این خویشکاری را تداوم بخشیدند. مانی نیز که داعیه نجات بشریت را داشت، با پی ریزی یک دستگاه منسجم دینی به نام گزیدگان، که به زعم مانویان با سرکوب هوس های خود و رعایت اصول اخلاقی شدید، نشان الوهیت می یافتند، تلاش کرد مسیر آگاهی انسان و نجات او را تا به فرشگرد ادامه دهد. سرودهای بسیاری از مانویان به زبانهای مختلف باقی مانده که در وصف خرد، ایزدان آگاهی بخش و گزیدگان بخرد است، که این امر بیانگر جایگاه بلند خرد با مفهوم عرفانی آن، در آیین مانی است.
خلاصه ماشینی:
"در انجمــن خــدایان مــانوی، سرشــت همــة ایــزدان یکــسان اســت ؛ همــة آنهــا جلــوه هــایی از منبـع اصـلی نـور و تجلیـاتی از صـفات او هـستند، و برخـی ایـزدان نیـز بـه نظـر مـی آیـد دارای یــک صــفت بــا نــامهــای متعددنــد؛ بــه گونــه ای کــه مــثلا بهمــن بــزرگ و خردیــشهریزد، هــر دو یــک وظیفــه بــر عهــده دارنــد، کــه گــاهی ایــن پرســش را پــیش می آورد که اساسا وجود دو ایـزد بـا یـک نقـش چـه لزومـی داشـته اسـت ؛ امـا ظـاهرا ایـن و حتـی تناقـضات دیگـری کـه در روایـت اسـاطیری مـانی از شـناخت جهـان دیـده مـی شـود، بـــرای او در برابـــر اندیـــشة گنوســـی و عرفـــانی اش وزن چنـــدانی نداشـــته اســـت .
او از همـة دیـن هـای پیـامبران پـیش گفتـه عناصـری را بـرای سـاختن آیــین خــود اخــذ کــرده بــود؛ امــا، فــارغ از اینکــه کــدام را در شــکل گیــری اندیــشة او مــوثرتر بــدانیم ، نــام عیــسی را بــیش از همــه پیــامبران در نوشــته هــای مــانی و مانویــان و سـرودهای آنـان مـی بینـیم ؛ همـان گونـه کـه قـبلا بیـان شـد، مانویـان در منـابع سـریانی و عربــی ، خردیــشهریزد، یکــی از ایــزدان نجــات بخــش را عیــسای درخــشان مــی نامیدنــد و «عیسای رنـج بـر هـم نـامی بـود کـه در مانویـت غربـی بـه جـای نفـس زنـده بـه کـار مـی رفـت کــه منظــور، آن مقــدار روشــنایی اســت کــه در مــاده اســیر اســت و رنــج مــی بــرد (١٩٧٥:١٠ ,Boyce) ."