خلاصه ماشینی:
"سؤال اصلی این است که آیا این سه مؤلفه می توانند یک چارچوب نظری و تحلیلی مناسب برای تحلیل نظام اجتماعی باشند؟ بررسی رابطهی سهگانهی « دولت و بازار و جامعهی مدنی» را از کجا باید آغاز کرد؟ با توجه به این که خود این مؤلفهها در تاریخ فکر به شکلهای مختلف مطرح بودند، در مورد رابطهیشان با هم نیز بحثهای مختلفی صورت گرفته است.
افلاطون و ارسطو با اندیشهی خود، وضع مدنی را ایجاد و ترسیم نکردند اما اصحاب قرارداد اجتماعی، این وضع را اساسا نمیپسندیدند و راضی به اصلاح هم نبودند بلکه میخواستند سامان دیگری برقرار کنند که امنیت در آن وجود داشته باشد و بتوانند در آن زندگی کنند.
یعنی در وضع مدنی، ابتدا دولت است که ظهور پیدا میکند و بعد جامعهی مدنی؟ دقیقا؛ یعنی وقتی انسان اینگونه دیده شد، برقراری وضع مدنی به - Mitsein جای وضع طبیعی موضوعیت پیدا میکند و از اینجاست که بحث دولت و حکومت مطرح میشود.
چرا امکان ندارد که همین اتفاقی که در مورد حکومت و بازار افتاد، در مورد عرصهی عمومی هابرماس هم بیفتد؟ اگر مقدمات آن فراهم شود، یعنی افراد مرتبط به طور عاقلانه و آزاد با هم در ارتباط باشند، این رخ نخواهد داد.
اما اکنون موضوع این نیست که همهی افراد باید حکومت کنند تا در واقع انسانی زندگی کنند، بلکه به جای اینکه حق و مسئولیت خودشان را کامل به حکومت واگذار کنند، آن را به نحوی حفظ کنند در عین اینکه حکومت هم وظایفی بر عهده دارد؛ یعنی آنچنان عرصهی عمومی را ترک نکنند که فقط عرصهی سیاسی و اقتصادی باقی بماند."