خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه شما در مباحثی برای تبیین مدرنیته، یک شکل انحراف از خیال یعنی توهم را در جامعهی غربی مطرح مینمایید، چه شرایط تاریخی و اجتماعیای فضای جامعهی غرب را به یک توهم بزرگ مبدل ساخته است؟ برای مثال آیا میتوان اتوپیاهای غرب هجده را نوعی سرمشق جامعهی غربی در فضای خیالی دانست؟ آیا توهم جامعهی غربی فقط نوع کسب معرفت ایشان را متحول کرد یا تمام شئون انسانی را تغییر داد؟ چگونه؟ جوامع غربی در آغاز رنسانس و در راستای مقابله با کلیسای قرون وسطی، ارادههایی برای یک تغییر جهت کلی در خود پدید آوردند تا به بهانهی جدایی از کشیشانی که به نام دین تمام زندگی مردم را در کنترل خود قرارداده بودند، بهکلی از هر آنچیزی که نظر به معنویت و عالم قدس و ملکوت داشت فاصله بگیرند.
بازتولید این فرهنگ توهمی در فرایند غربزدگی جامعهی کنونی ما چگونه شکل گرفته است؟ «ما»ی ایرانی در جامعهی کنونی چقدر دچار توهم هستیم؟ خیال در جامعهی ایران چگونه از توهم غربی دور میشود؟ این یک قاعدهی کلی است که اگر انسان خیال خود را با انس با عالم ملکوت، صاحبجمال نکرد و از طریق وحی الهی و جمعکردن شریعت و طریقت، توجه خود را متوجه حقیقت ننمود ، با خیالاتی مأنوس میشود که ریشه در زمین دارد و انسان در این حال زینت زمین را زینت خود میپندارد و این نوع رویکرد در کشور ما از دورهی قاجار ظهور کرد و بدین جهت یک نوع همگرایی با روح بشر غربی در خود احساس کردیم."