چکیده:
طریقة شاه نعمت الله ولی براساس آنچه در کرسینامهها آمده است به احمدغزالی(د520 ق)، از عرفای مکتب خراسان و قطب سلسلة معروفیه، منتهی میشود. این طریقه در مغرب عالم اسلام گسترش یافته و با چند واسطه به ابومدین (د 594 ق) در تلمسان الجزایر رسیده و سپس تا شاه نعمت الله ولی (د 834 ق) امتداد پیدا کرده است. نام ابومدین بهعنوان شیخ ابنعربی به کرات در نوشتههایش مشاهده میشود. بنابراین با یافتن مستنداتی دال بر نسب طریقتی شاه نعمت الله ولی میتوان گسترش طریقت احمدغزالی را از ایران به مغرب عالم اسلام، بهواسطة شیخ ابومدین، پیگرفت. نوشتة حاضر به یکی از این زنجیرهها یعنی شیخ ابوالفضل بغدادی، جانشین احمد غزالی، پرداخته است. احتمالها برای تعیین هویت حقیقی او بررسی شده و میزان اعتبار آنها با بیان دلایل مشخص گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"5 انقروی نیز در شرح این ابیات، هستیشناسی مولوی را بیشتر مد نظر قرار میدهد و میگوید: حقیقت واحد، این تعینات کثیر را برای آن پدید آورد و بر قامت کائنات لباس خلق را در پوشانید، که بر حسب شئونات ذاتیاش و صفات ظاهریش، نرد خدمت عبادت را دربازند، که اگر با نظر حقیقت بینی در آنها توجه شود، دیگر جدایی و درگاهی، محمود، رسول آفتاب، تهران، 1379، ص55.
2 مولوی ضمن اشاره به ابیات زیر از حکیم سنایی غزنوی: آسمان هاست در ولایت جان کـــارفرمای آســمان جـهان در ره روح، پست و بالاهاست کوه هــای بلند و دریاهاست آن را این گونه تفسیر میکند و میگوید: غـیب را ابری و آبی دیگرست آســــمان و آفتـابی دیـگرست نـاید آن الا که بر خاصان پـدید باقیان فی لبس من خلق جدید 3 به واقع، در هستیشناسی مولوی، ما آدمیان که در جهان محسوس مشهود به سر میبریم، در حقیقت متعلق به جهان نامحسوس نامشهود بزرگتر و فراختری هستیم که آن را به حواس ظاهر در نمییابیم و از درک و فهم آن عاجزیم.
5 گولپینارلی تأکید میکند که اگر این نوع از شناخت هستی در جان آدمی تحقق یابد، آدمی بیش از آنکه به ولنگاری گرفتار شود و در ورطۀ هلاکت و خیالات باطل درافتد، به نوعی آشتی با هستی، و یا به تعبیر رایجتر به نوعی از وحدت وجود عملی دست مییابد که از ثمرات آن میتوان به بلند نظری بیکران و شکوفایی انسانیت انسان اشاره نمود که آدمی را شفیعی کدکنی، غزلیات شمس تبریز، تهران، 1387، ج1، ص48."