چکیده:
مشارکت سیاسی، فراگرد ایفاء نقش مشارکتی افراد و بازیگران اجتماعی به منظور تعیین سرنوشت خود، بیان مطالبات یا حمایت ها و تاثیر بر تصمیم گیری های حکومتی است. بیش از دو دهه است که در سطح جهان به ویژه در دموکراسی های تثبیت یافته جوانان به عنوان یکی از بازیگران یا نیروهای اجتماعی مهم پذیرفته شده و حضوری چشمگیر در عرصه مشارکت به ویژه در جنبش های اجتماعی داشته اند. در این مقاله، در بخش نخست، تاثیر تغییر و تحولات ساختاری – اجتماعی در ایران در دهه اخیر بر پیدایش برخی چالش ها برای حکومت و ضرورت مشارکت سیاسی فعالانه جوانان بررسی می شوند؛ سپس در بخش دوم، تشکل های موجود مشارکتی جوانان نقد می شوند و در پایان، در چارچوب نظریه نهادمندی هانتینگتون و نظریه سیستمی دیوید ایستون مدل پیشنهادی برای تحقق مشارکت سیاسی فعالانه جوانان در ایران ارائه می شود
Political participation is a process for participatory taking part of individuals & social actors for self–determination، articulation of demands & protections and influence on governmental policy–making. More than two decades، youths have been accepted as an important social actor in consolidated democracies and they have had important presence in the participatory fields especially in social movements. In this article، in the first section، the author tries to explain the impact of socio–structural developments in the last decade on the genesis of new challenges for government and the necessity of active political participation of youths، and then in the second section، the existed participatory institutions of youths will be criticized. Then the author introduces the proposed participatory model for youths according to "Huntington's institutionalized theory" and "Easton's systemic theory".
خلاصه ماشینی:
در این مقاله،در بخش نخست،تأثیر تغییر و تحولات ساختاری- اجتماعی در ایران در دهه اخیر برپیدایش برخی چالشها برای حکومت و ضرورت مشارکت سیاسی فعالانه جوانان بررسی میشوند؛سپس در بخش دوم،تشکلهای موجود مشارکتی جوانان نقد میشوند و در پایان،در چارچوب نظریه نهادمندی هانتینگتون و نظریه سیستمی دیوید ایستون مدل پیشنهادی برای تحقق مشارکت سیاسی فعالانه جوانان در ایران ارائه میشود.
تحت تأثیر تحولات ساختاری یاد شده به ویژه در حوزه ساختارهای آموزشی، گفته میشود از دهه 1370 به بعد،تغییراتی در گروههای مرجع صورت گرفته است؛«طبقه متوسط جدید»متشکل از اساتید دانشگاه،دانشجویان،معلمان،نویسندگان و غیره(که بخشی قابل توجه از آنان را جوانان تشکیل میدهند)به عنوان گروههای مرجع مهم،وزنی قابل توجه در جامعه به خود اختصاص دادهاند و قشرهای دیگر جامعه در مسائل مختلف جهت کسب اطلاعات و راهنمایی لازم به این گروهها مراجعه میکنند.
برای مثال شوراهای دانشآموزان عمدتا در آستانه انتخابات و روزهای اولیه پس از انجام انتخابات فعال هستند و پس از آن افت فعالیت دارند و مسئولین واحدهای آموزشی،آنها را به حد تشریفاتی کاهش میدهند؛ -مهارتهای پایین ارتباطی و مدنی در بین جوانان،کمبود تجربه کار جمعی،ضعف اخلاق جمعی در ایران و غلبه مدیریت فرد محور برتشکلات مدنی؛ -فراوانی تشکلهای جوانان در زمینههای مختلف و عدم کاهش آن به چند نهاد مشارکت سیاسی واقعی باعث شده است که نمایندگان واقعی جوانان بازشناخته نشوند،لذا حکومت پاسخگویی کمتر از خود نشان داده است؛ -عدم استفاده از بسترهای قانونی برای واگذاری فعالیتهای دولت به سازمانهای غیر دولتی با هدف افزایش مشارکت جوانان؛ -رغبت پایین جوانان و خانوادههای آنها به رفتار مشارکتی؛ -نبود برنامه جامع ساماندهی در مورد جوانان(سازمان ملی جوانان در گزارشی اعتراف میکند که نتوانسته است به سطوح اصلی سیاستگذاری،مدیریتی و اجرایی کشور راه یابد و در عالیترین سطوح سیاستگذاری نفوذ زیادی ندارد.