چکیده:
نوشتار حاضر در پاسخ به این پرسش که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی چه تاثیری بر شکل گیری بیداری اسلامی کنونی و بسترسازی برای تمدن جدید اسلامی دارد، تدوین شده و در یک مطالعه اسنادی، با روش توصیفی و تحلیلی به نتایج ذیل دست یازیده است: نقطه آغازین هر تحول سازنده بیداری است و انقلاب اسلامی تداوم بیداری اسلامی و موج دوم آن است. از آنجا که انقلاب اسلامی حدوث و بقای تمدنی دارد، چشم انداز نظام سیاسی برآمده از آن در دهه چهارم حیات خود، تمدن سازی است. جمهوری اسلامی به دلیل گام برداشتن در امر تمدن سازی و به دست آوردن موفقیت هایی در ابعاد فردی، داخلی، منطقه ای و جهانی، موجبات تداوم بیداری اسلامی در موج سوم را فراهم ساخته است. بنابراین یک رابطه سه گانه بین تمدن سازی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن و بیداری اسلامی به برکت بازتابندگی آن و نیز بقای خود انقلاب اسلامی وجود دارد. بیداری اسلامی امروزین که خود ملهم از بیداری انقلاب اسلامی ایران است، در شرایط زمانی و جهانی کنونی می تواند با تکیه بر ظرفیت های تمدن ساز دهه چهارم حیات جمهوری اسلامی، تقاضا و میل فزاینده موجود در جهان اسلام به سوی تمدن نوین اسلامی را تقویت، تامین و تحکیم نماید.
The present paper is an attempt to study the following question: What are the impacts of the Islamic Revolution and the Islamic Republic of Iran on the formation of the current Islamic awakening and preparation of grounds for the modern Islamic civilization? Through a documental study and descriptiveanalytical approach the following results have been found: the starting point of any constructive development is awakening and the Islamic Revolution is the continuation of Islamic awaking and is its second wave. Since the Islamic Revolution has a civilizational generation and survival، the prospect of the political system stemming from this revolution in its fourth decade will be civilization-building. Due to moving towards building a civilization and its achievements in the individual، domestic، regional and global arenas، Islamic Republic of Iran has prepared the grounds for the continuation of the third wave of the Islamic awakening. Therefore، a triangular relationship exists the West، Arabs and Westerners and East and West (or North and South). While the engine of globalization in the West is economic and materialistic tools and motivations، in the Arab world، it is a cultural issue. Also، Arab thinkers identify globalization with the following five categories: 1 – the formation factors and actors; 2 – objectives and ideals; 3 – results and consequences; 4 – philosophy of formation; and 5 – the nature of changes originated from modern technology. In most of these areas a passive picture of the Arab world is depicted، while by having a glimpse of some of their solutions it becomes clear that the Arab thinkers are not uninformed of the solutions to their problems. However، in most cases، they have been unable to produce a realistic literature capable of critically studying the “correct and incorrect cognition” in the world of Islam and the Arab world. It is something which is required for the realization of such plans as cooperation and empathy among Arabs، economic growth and realization of sustainable comprehensive development.
خلاصه ماشینی:
برخي از ابعاد تأثيرگذار و تعيين کننده قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران عبارت اند از: داشتن رسالت و پيامي جهان شمول و بهره مندي از جايگاهي ژئوپولتيک و ژئواستراتژيک ، موفقيت در ارتقاي انديشه ديني و معنويت و اخلاق ، مطرح ساختن عدالت توأم با معنويت و صلح توأم با عدالت ، تأکيد بر سلطه ستيزي ، نفي ظلم و حمايت از مظلوم در اصول سياســت خارجي خود، تلاش در جهت ايجاد وحدت و همبســتگي ميان امت اســلامي ، بهره مندي از جايگاه رهبري بيداري اسلامي و اسلام سياســي در جهان ، اسلامي ـ جهاني ســازي مبارزه با صهيونيسم در مقابل عربي سازي و منطقه اي و محدود نگه داشتن آن ، تبديل مقاومت به يک ارزش و اصل در روابط بين الملل ، ايفاي نقش مثبت ، سازنده و راه گشا در حل و فصل بحران هاي منطقه اي ، الهام بخشي به جنبش هاي اسلامي و حمايت از آنها، توفيق در راه اندازي جنبش نرم افزاري و توليد علم و رشد شاخص هاي فناوري و علمي (ر.
در جريان انقلاب اســلامي ايران مردم به نام اســلام و تکليف شرعي به خيابان ها و صحنه ريخته و طومار استبداد و استعمار را درهم پيچيدند، با باور عميق به جهاد در راه خدا، از شهادت في سبيل الله با آغوشي باز استقبال کردند، به اسلام به عنوان يک مکتب رهايي بخش نگريسته و به کليه لوازم آن تن در داده و بدان عمل کردند، با غرب و خودباختگي در مقابل آن مبارزه هاي ســخت و همه جانبه و فراگير آغاز کردند و با دقت و وسواس تجهيز شدن به علوم و فنون جديد را از اوجب واجبات فرض کردند و در کليه اين مراحل بازگشت به اسلام اصيل اوليه مقصود بود و وحدت جهان اسلام شعاري تخلف ناپذير محسوب مي گرديد.